یادداشت علی طالب‌لو

الدرر النبویه فی نقد آراء فلسفه
        رساله نقد آراء الفلسفیه، رساله‌ای است از استاد سیدان که آنرا در سال ۱۳۷۹ ه.ش. در نقد فلسفه صدرایی به نگارش درآوردند. این رساله توسط آقای دریاباری شرح و ترجمه شده. این کتاب هم شامل رساله است و هم شرح این رساله.
استاد سیدان که امروزه از سردمداران مکتب تفکیک شمرده می‌شوند، در رساله خود نقدهایی کلی و جزیی به اندیشه‌های ملاصدرا وارد می‌کنند. به عقیده ایشان، عقل و شهود حقیقی مخالف دین نیست لکن آنچه فلاسفه می‌گویند لزوما عقل صحیح و حقیقی نیست بلکه دارای اشکالات معرفتی فراوان است. به عقیده ایشان نشانه این مطلب آن است که فلاسفه در موضوعات مختلف با یکدیگر اختلاف نظر دارند و این نشان می‌دهد که برداشت‌های آنها لزوما مبتنی بر عقل نباشد.
به عقیده ایشان حیطه عقل، حیطه‌ای محدود است و قادر نیست به همه سوالات الهیاتی بشر جواب بدهد. ملاصدرا نیز دغدغه‌های دینی داشت ولی به دلیل تأثیرپذیری از ابن عربی، دچار اشتباهات منعدد معرفتی شد..
فهرست اشکالاتی که ایشان به صدرا وارد می‌کند از این قرار است: ۱- وحدت وجود. ۲- رابطه علی و معلولی میان خدا و بندگان. ۳- سنخیت میان علّت و معلول. ۴- معاد جسمانی مثالی. ۵- تقریر صدرا از نعمات بهشت. ۶- تقریر صدرا از عذاب جهنم در استمرار آن. ۷- یکسان دانستن علم و اراده و انتزاع اراده از علم. ۸- جبر و اختیار. ۹- حدوث و قدم.
همچنین ایشان در خاتمه نقدهایی به ابن‌عربی وارد می‌کند و تفسیر پنج آیه از آیات قرآن را برای توضیح این اشکالات بیان می‌کند.
همانطور که ایشان در ابتدا و همچنین در خاتمه کتاب ذکر می‌کند، سنّت نقد و بررسی آراء اندیشمندان از سنّت‌های برجسته حوزه است. نباید کسی را از دایره نقد و اشکال، مصون داشت. اما با این حال به گمانم نقدهای ایشان اشکالات متعددی دارد: ۱- فهم ایشان از حکمت مشاء مبتنی بر تقریرهایی است که به نظر می‌رسد تقریرهای فنّی و نهایی نباشند، برای مثال ایشان ابن‌سینا را از مدافعان اصالت ماهیت می‌شمارند و این تقریر را بهترین تقریر اصالت ماهیت می‌دانند اما دلیلی بجز برداشت یکی از شارحین برای آن ذکر نمی‌کنند. ۲- تفسیر ایشان از برخی عبارات صدرا، فنی و دقیق نیست. ۳- ایشان در بسیاری از موارد دلیلی برای ادّعای خود ذکر نمی‌کنند و گاه یک مطلب مهم فلسفی را بدون داشتن دلیل فنی انکار می‌نمایند؛ مخصوصا در بحث علّت و معلول. ۴- برخی از برداشت ایشان از آیات و روایات، روشمند نیست مخصوصا در مباحث معاد. بسیاری از آیات مورد استشهاد ایشان حتی ظهور اولیه در معاد جسمانی عنصری ندارد.
اما درمورد ابن‌عربی پژوهشی انجام ندادم تا برداشت‌های ایشان از ابن‌عربی یا دیدگاه‌های شخص ابن‌عربی را ارزیابی کنم لذا چون با ادبیات و سنجه‌های پژوهشی عرفان آشنا نیستم، درمورد برداشت‌های ایشان توقف می‌کنم.
      
152

11

(0/1000)

نظرات

اصلا ابن سینا اصالت ماهیتی نیست. اتفاقا اصالت وجودی است اما وجود به اندازه صدرا در فلسفه‌اش پررنگ نیست.


اگر عقل محدود است ایشان دقیقا با کدام ابزار شرعی به نقد ملاصدرا پرداختند؟
3

0

درود.
۱. به نظر می‌رسد مسئله اصالت وجود قبل از میرداماد یا به دیدگاه دقیق‌تر قبل از اشراق اساسا مطرح نبوده است و آنچه به مشائیان نسبت داده می‌شود - که ناشی از تفسیرهای مرحوم حاجی است - مبتنی بر لوازم دیدگاه‌های ابن‌سیناست (در متافیزیک) که البته محل تأمل است. مشکلی ندارد اگر کسی تبیینی دیگر از دیدگاه‌های ابن‌سینا ارائه کند مخصوصا اگر به طبیعیات شیخ نگاهی بیندازد. لکن استاد سیدان به ذکر ادعا و ارجاعش به شیخ محمدصالح مازندرانی اکتفا کرده‌اند و ادعا را مبتنی بر پارادایم‌های پژوهش فلسفی مطرح نساختند.
۲. ایشان معتقدند همین عقل محدود نیز خلاف ادعاهای صدرا را مطرح می‌کند. بخشی از نقدهای ایشان مبتنی بر تحلیل‌های عقلی است لکن عمده دلیل ایشان ناسازگاری میان ادعاهای صدرا و آیات قرآن یا روایات اهل‌بیت است. با تبیینی که ایشان به دست می‌دهند روایات نیز می‌توانند ما را در تحلیل‌های متافیزیکی یاری دهند و این روایات با ادعاهای صدرا ناسازگارند.
 

0

در مورد میرداماد، ایشان اصالت ماهیتی بود و صدرا هم که شاگردش بود ابتدائا اصالت ماهیت را پذیرفت و بعدها طرح اصالت وجود را پی‌ریزی کرد. اشراق هم تفسیر خودش را از مشا داشت. مشا هم اصالت وجودی بود اما به لوازم این امر علم نداشت برای همین در بحث‌هایی مثل تشکیک اصلا به وجود توجه دقیق نکرده برعکس صدرا. همین عدم توجه به لوازم باعث شد اشراق تصور کنه مشا میگه وجود و ماهیت دو چیزند و گفت نه اشیا خودشونن و ماهیتشونن و همون چیزی هستن که من با حس و شهود اون رو درک می‌کنم.

من کتاب رو ان شالله مطالعه می‌کنم و مایلم ادعاشون رو بشنوم اما بحث‌هایی که صدرا از اصالت وجود دارد بنظر من بیشترین هم‌پوشانی را با دین دارد.
@taleblou 

0

بله. البته معنای اصالت در نظر اشراق و میرداماد تفاوت دارد (ذهنی بودن / حیثیت تعلیلیه و تقییدیه) که استاد امینی‌نژاد این مسئله را به خوبی تقریر کرده‌اند.
ابن‌سینا به دلیل اعتقاد به تباین موجودات، به لوازم اصالت وجود که تشکیک باشد توجه نداشت.
البته به گمانم باید تفکیکی قائل شویم بین ابن‌سینا و مشاء. چرا که از عبارات برخی مشائیان قول به اصالت ماهیت برداشت می‌شود از جمله خواجه طوسی. نکته شما درمورد ابن‌سینا درست است.
موفق باشید 🌱
@kaaf_a 

0

مهدی

1403/5/30

عقل صحیح و حقیقی رو ایشون مشخص میکنند؟
5

0

نخیر :)
ظاهرا فقط اثباتا بحث می‌کنند و ثبوتا راهکاری برای کشف آن ارائه نمی‌کنند.
علت اصرار ایشان بر حجیت عقل حقیقی، روایات اهل‌بیت است. بر اساس آنچه از متون ایشان خواندم احتمالا می‌دهم مراد ایشان از عقل صحیح، عقلی است که ادراکاتش با متن دین سازگار باشد. مطمئن نیستم باید تلمذ کنم و از شخص ایشان بشنون و یاد بگیرم. 

0

مهدی

1403/5/30

اعتبار عقل اگه بر اساس احادیث باشه، اعتبار خود احادیث از کجا میاد؟
@taleblou 

0

بنده موافق دیدگاه آقای سیدان نیستم، باید از ایشان سوال کنید.
اما اگر بخواهم همدلانه دفاع کنم باید بگویم که ایشان نمی‌گویند اعتبار عقل بر اساس حدیث است یعنی باید نوعی ارجاع به آن داشته باشد بلکه اگر عقل مخالف دین باشد مشخص می‌شود که آن عقل، عقل درست نیست. دین در این مقام مانند یک دلیل معرفت‌شناسانه است که می‌تواند دلایل دیگر را ارزیابی کند. این توضیح با بازگشت عقل به حدیث تفاوت دارد.
آقای سیدان خدا را با عقل ثابت می‌کنند اما برهان ایشان برهان نظم است (که برهان نیست، تبیین است) یا برهان فطرت یا امکان و وجوب با تقریر خاصی از آن.
رویکرد ایشان کاملا کلامی است. کلیاتی را ثابت می‌کنند تا به حدیث برسند و از آنجا به بعد متد پژوهشی را عوض می‌کنند.

@Mahdi_caulfield 

1