یادداشت محدثه سلمانی
1402/5/23
نمیشه از نادر ابراهیمی کتاب بخونی و میخکوب نشی. حین خوندن کتاب نمی تونستم کتاب رو ببندم و کاملا توی کلمات حساب شده ابراهیمی غرق شده بودم. داستان رو باید با همین جمله نادر ابراهیمی شروع کرد که راوی توی روزنامه می خونه که مردی با سو استفاده از زلزله زنش را کشت. راوی داستان به عنوان وکیل مدافع مرد وارد عمل میشه و تلاش می کنه مرد رو تبرئه کنه. راوی احتمالاتی رو درباره جنایت مطرح می کنه. توی این احتمالات درباره "قضاوت" صحبت می کنه. قضاوت ذهنی خود وکیل مدافع، قضاوت ذهنی قاضیِ دادگاه خانواده، قضاوت مایِ خواننده اول داستان و.... و اثر این قضاوت روی زندگی افرادی که سروکارشون با قانونه. موضوع دیگه ای که ابراهیمی بهش می پردازه جنایته. جنایتی که بیرحمانه نیست بلکه از سر اضطراره و قانون و عرف توی اتفاق افتادنش نقش دارن. قسمت دوم نوشته غافلگیرانه س. بیشتر بگم قضیه لو میره. سبک نادر ابراهیمی توی این کتاب انگار نمایشنامه ایه. ماجرا تکه تکه گفته شده و بعضی دیالوگ ها یک صحنه رو منعکس می کنن. نادر ابراهیمی خیلی خوب تونسته درباره عوامل اجتماعی جنایت صحبت کنه اما توی دام تبرئه جنایتکار و موجه جلوه دادن جنایت نیفته. و همینطور از قانون و مجری قانون حرف بزنه اما نیاز به قانون و شرافت مجری قانون رو زیر سوال نبره.مضمون کتاب از این جهت آدم رو به فکر می اندازه. ابراهیمی خودش آدم نجیبی بوده و نوشته هاش و شخصیت های داستانش هم شریفن، شاید بدبخت، فقیر، عاصی یا خطاکار باشن اما شریفن و من به خاطر همین از خوندن نثر ابراهیمی لذت می برم. از طرف دیگه مضمون و توصیفات کتاب کاملا روحیه سیاسی و توده ای بودن ابراهیمی رو نشون میده. خیلی از خوندش لذت بردم
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.