یادداشت سید عطا ناقدی فر

حکومت جهانی خدا: هفتاد نکته کوتاه اعتقادی
        این کتاب، مجموعهٔ گردآوری‌شده از صحبت‌های مرحوم حائری شیرازی در حوزهٔ توحید است. کتاب پنج فصل دارد که هر فصل تمرکزی واحد بر یک دسته از مسائل مربوط به توحید دارد.

فصل اول - اتکا به ثابت: شاید بتوان گفت اصل هدف این فصل، ارتقای باورمندی مخاطب به توحید است. به این معنا که خدا را در زندگی‌مان در حوزه‌های مختلف ببینیم و از شرکِ خفی فاصله بگیریم.
یکی از گفته‌های مهم این فصل، این است که اگر ما در زندگی‌مان به ثابتی مثل خدا متکی باشیم، در تغییرات و بحران‌ها نقطهٔ اتکای محکمی داریم و راحت زیرورو نمی‌شویم. مثل جامی فلزی که اگر با دست بگیریمش، دچار لرزش نمی‌شود.
نکتهٔ مهم دیگر این است که ما باید اتفاقات مختلفی را که رخ می‌دهد، از خدا بدانیم. (لا حول و لا قوة الا بالله) مثلاً یکی از مظاهر شرک این است که ما اثری را در عالم از جانب غیر خدا بدانیم. مثلا بگوییم که طبیعت خیلی زیباست یا فلان پدیده خشم طبیعت است. درست این است که ما به جای این‌که این اثرات را از طبیعت بدانیم، از خداوند بدانیم. یا از سوی دیگر، اگر کسی به ما لطف و کمکی می‌کند، نباید او را علتِ حل مشکل بدانیم بلکه باید بگوییم که خداوند به وسیلهٔ فلانی به ما منت گذاشته است. و یا مثال دیگر این است که اباعبدالله در دعای عرفه می‌گویند که خدایا تو دل مادرم را نسبت به من مهربان کردی.
بر سر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود
در واقع، در دلِ ما نباید غیر از خداوند محرک دیگری باشد. باید عامل حرکتِ ما فقط او باشد. اگر در دلِ ما خدایان متعددی باشد، نمی‌توانیم و اذیت می‌شویم. (لا اله الا الله)
در واقع، شاید بتوان گفت که این فصل ما را در درک لا اله الا الله، لا حول و لا قوة الا بالله و الحمدلله یاری می‌دهد.

فصل دوم: می‌توان گفت که فصل دوم کتاب که فصل مختصری هم هست، اندکی انسان‌شناسی است. انسان از نطفهٔ امشاج آفریده شده است و امیال مختلفی، هم به سوی رشد و هم به سوی خسر، در او وجود دارد. لازم است که بدانیم که انسان، بدنی دارد و روحی. و باید بدانیم که بدنِ انسان مرکب اوست و نباید به آن دل بست؛ چرا که انسان به هر چه دل ببندد، خودش را همان می‌داند.

فصل سوم: می‌توان گفت که به نوعی این فصل می‌خواهد هدف دین را بیان کند. این فصل می‌گوید که خداوند دو رحمت دارد: رحمت رحمانیه و رحمت رحیمیه. رحمت رحمانیه، شامل حال همه می‌شود و برای انسان‌ها جنبهٔ امانتی دارد. این رحمت رحمانیه، باید با اطاعت امر خدا و دستورات دینی، تبدیل به رحمت رحیمیه بشود. به نوعی می‌توان گفت که سیر و سلوک، حرکت از رحمت رحمانیه به سمت رحمت رحیمیه است. و این حرکت به نوعی تقرب به سوی خداست.

فصل چهارم: می‌توان گفت که کلمهٔ کلیدی فصل چهارم ولایت است. مرحوم حائری در این‌جا بیان می‌کند که خداوند رب العالمین، ملک الناس و اله الناس هست. در واقع رابطهٔ ربوبیت، مالکیت، و الوهیت بین خدا و عالم برقرار است. اما رابطهٔ ولایت به این صورت نیست و خداوند رب الناس نیست. بلکه «الله ولی الذین آمنوا» و «و الذین کفروا اولیاؤهم الطاغوت». آقای حائری از این آیات برداشت می‌کنند که وجه تمایز بین ایمان و کفر، ولایت است. ایشان ولایت را عبادت مختص خدا می‌دانند و سایر عبادات را عبادت مشترک که بدون وجود عبادت مختص پذیرفته نیستند. اتفاقا محل تمایز منافقین و مؤمنین هم همین ولایت است.
مرحوم حائری، از استعاره‌ای برای فهم ولایت استفاده می‌کنند. ایشان می‌گویند همان‌طور که وسایل برقی نمی‌توانند ولتاژ بالای شبکهٔ برق را تحمل کنند و از ترانس برای تبدیل ولتاژ استفاده می‌شود، خداوند در نظام خلقت، از حجج خود برای انتقال اوامر و فیوضات خود به مردم استفاده می‌کند.
سؤالی که پیش می‌آید این است که نسبت ولایت و محبت چیست؟ نظر آقای حائری این است که محبت هم زیرساخت ولایت است و هم نتیجهٔ آن. یعنی محبت کمک می‌کند که بتوانیم ولایت را بپذیریم و بر اثر پذیرش ولایت نیز ازدیاد ولایت صورت می‌گیرد.
یکی دیگر از مسائلی که برایم مهم بوده است، نسبت ولایت بین مؤمنین با ولایت بین مؤمنین و خدا و ولی است. آقای حائری بیان می‌کنند که ولایت بین مؤمنین، وسیله‌ای برای جلب ولایت ولی الله است. به این صورت که امام به مجموعهٔ مؤمنین نظر می‌کنند.

دو نکتهٔ جالبِ متفرقه هم در این فصل بود.
اول حدیثی از حضرت با این مضمون است که «هر کس که دین خود را از این و آن بگیرد، به وسیلهٔ مردم از دین منحرف می‌شود و کسی که دین خود را از کتاب و سنت بگیرد، از کوه‌ها دیرتر منحرف می‌شود.» به نظرم حدیث فوق‌العاده‌ایست.
دوم بحثی دربارهٔ تضاد ظاهری بین جنگ‌های پیامبر و عبارت «لا اکراه فی الدین» بود. آقای حائری می‌گویند که در واقع جنگ‌های پیامبر برای آزادکردن مردم از چنگال ولایت طاغوت بود که بتوانند بدون اکراه دین را انتخاب کنند. در واقع تا پیش از رهایی‌شان، انتخاب آزادانه برای‌شان بی‌معنا بود.

فصل پنجم: این فصل بیشتر راجع به حکومتِ امام زمان و دورهٔ ظهور است. مرحوم حائری می‌گویند که در دورهٔ ظهور، مردم طعم حکومت توحیدی را می‌چشند. در حکومت توحیدی، مردم به جای این‌که از حاکم به خودیِ خود بترسند، از او به خاطر ترس از خدا می‌ترسند.
ایشان معتقد است که انقلاب اسلامی به نوعی شروع دورهٔ ظهور است، همان‌طور که خورشید کم‌کم طلوع می‌کند.
      
2

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.