یادداشت محمدتقی ریاحی
5 روز پیش

تو خورشیدی که شعاع وجودت نور میبخشد به دل های تاریک ما یا سیدالعابدین🥹 رمانی جذاب ، روان و بسیار ستودنیست که با قلم زیبای خانم دلنواز نگارش شده است ، و انصافاً عجب نگارشی... از ابتدای منزل اولِ رمان، دل به داستان دادم و اسعد دست مرا گرفت و از دل صحرای کربلا همراه خود کشید تا بازار کوفه و قصر شام، و کوچه پس کوچه های مدینه! من و اسعد در این سفر طولانی و سی ساله تنها نبودیم، همراهان دیگری هم ما را در این سفر و بیست و دو منزل همراهی کردند. از اسرای مظلوم کربلا و آقایم زینالعابدین و بانویم زینب کبری ، تا عبیدالله بن زیاد و یزید و حجاج خونخوار. گاهی دلم نزد ام اسعد و سهیل و ابوحسون گرم بود، و گاهی با دلی لرزان باید میگذشتم از کنار عمرسعد و مسلم و هشام! گاهی اوضاع به نفع ما بود در خانه علی بن الحسین، و گاهی شمشیر در دست عبدالملک مروان در مسجدالنبی! و چه زیبا بود همراهی مولایم زینالعابدین. چقدر از او آموختم در منزلش، در بازار و کوچه های مدینه، و در سفر به حج. او رفتار میکرد و با کردارش من از نو مسلمان شدم و به رسالت جدش و امامت خودش ایمان آوردم و افسوس میخوردم که پیش از این سفر ۲۵۳ صفحهای ، هیچی از امام چهارممان نمیدانستم. اگر از من میشنوید، شما هم این کتاب را تهیه کنید و راهی این سفر بشوید! اگر نظر مرا بپرسید، میگویم که وقتی به این سفر آمدید، لب خود را با قدح های شیر منزل علی تر کنید که مطمئنم هزار گواراتر است از می های کاخ سبز. مناجات و دعا و آموزه های انسانیِ علی را بشنوید که تنها راه فرار گوش هایتان از سخنان بنی امیه و پیروانشان است. با جابر و یحیی انس بگیرید، که دوستانی وفادار تر از آنان پیدا نمیکنید همانطور که تا پای جان برای علی یار بودند. در آن شهر لعین شام و در آن دارالاماره نحس کوفه، مظلومیت بنی فاطمه را به چشم ببینید. و خود را آماده کنید که شاید حبیبه و اسعد، شما را هم مانند من شیفته امام چهارم کنند. و در آخر، متشکرم از خانم دلنواز که با قلم نازنینشان و داستان شیرینشان ، از امام سجاد به ما می آموزند. قلمشان جاودان السَّلام عَلیَ الحُسَین و عَلی عَلی ابن الحُسَین و عَلی اوْلادِ الحُسَین و عَلی اَصحابِِ الحُسَین علیه اسلام
(0/1000)
محدثه دلنواز
5 روز پیش
0