یادداشت فاطمه بهروزفخر
1402/9/19
غمِ رویِ شانههایش! خدا نکند شخصیتِ رمانی که مشغول خواندنش هستی، صاحب یک اندوه طویل باشد. چون تو باید موقع خواندن، صفحه به صفحه، بار غمِ او را روی شانههایت حمل کنی تا به صفحهٔ آخر برسی. با خواندن صفحهٔ آخر باز هم این اندوه طویل از شانههایت برداشته نمیشود. بلکه بعد از تمامشدن رمان، تو نیز صاحب آن اندوه میشوی و به جانت میخری. عالیه، زنِ تنهایِ رمانی با عنوان زنِ غیرضروری، تجسُمی از یک اندوه طویل و تمامناشدنی است. 🔖ربیع علمالدین، نویسندهٔ بیروتی_آمریکایی، در این کتاب، زندگی زنی درونگرا و تنها بهنام عالیه را در روزهای پرالتهاب و دچار جنگِ بیروت روایت میکند که تمام روزهای زندگیاش را به مرور خاطراتش از حضور در کتابفروشی بهعنوان فروشنده، خلوتها و معاشقههایش با کتابها و ترجمهکردن آثاری از انگلیسی و فرانسه به عربی میگذراند که هیچوقت قصد انتشارشان را ندارد. روال داستان همینطور کُند پیش میرود تا یک اتفاق کوچک، در چند صفحهٔ آخر، امید را به دل عالیه و خوانندهاش که من باشم، برمیگرداند. 🔖 خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنم؟ اگر به خواندن داستانهایی با شخصیتهای درونگرا علاقه دارید، این کتاب دلپسند شماست. فقط خواندن این کتاب حوصله میخواهد. چون پر است از عناوین کتابها، اسم شخصیتها و آلبومهای موسیقی. بهنظر خودم که معرکه است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.