یادداشت فاطمه مجاب

کتابخانه نیمه شب
        از اون کتاب‌هایی بود که یه بازه‌ای همه درباره‌ش حرف می‌زدن و شاید برای همین گذاشتم دیرتر سراغش برم. شاید هم باید زمان مناسب سر زدن من به «کتابخانه نیمه‌شب» می‌رسید :) الان فکر می‌کنم تو زمان مناسبی خوندمش. اوایلش عمیقا با افسردگی نورا همدل بودم و در طول داستان هم با فهم و برداشت‌هاش از زندگی و انتخاب‌ها و... همراه می‌شدم. البته موضوع رو خیلی شخصی نمی‌کنم؛ به نظرم بحث حسرت‌ها، زندگی‌های ممکن، راه‌های رفته و نرفته و... برای هر کسی به شکلی وجود داره. برای همینه که خیلی‌ها تونستن با این کتاب ارتباط برقرار کنن و براشون الهام‌بخش بوده. برای من هم رفت توی لیست کتاب‌های محبوبم :)
      

31

(0/1000)

نظرات

داستان جالبی داره که میشد خیلی بهتر اونو نوشت  ولی نویسنده کتاب در حد یک کتاب معمولی روایت کرده

0