یادداشت مجیدامیری

        ۴۵۰ صفحه بود ولی تا صفحه ۲۴۰ دووم اوردم بخونم 
جلوتر نتونستم برم شاید چون آینه زندگی خودم شده بود 
همه داستان و جملات و اتفاقات برای من بود انگار 
لعنت به صفحه ۱۵۹ اون روز که خوندمش باید یکی بود تو بغلش گریه میکردم ولی نداشتم  باید کمی کنار بذارمش و بعد دوباره بیام سراغش باید تمومش کنم حالا که آزارم میده حتما نقطه روشنی داره برام

بعد از دوماه خوندمش 
تمومش کردم 
سلوچ رفت 
ولی محوریت داستان مرگان همسر  سلوچ بود 
اخر داستان هم سلوچ برگشت ولی حضور سلوچ بود نه وجود سلوچ
      
16

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.