یادداشت لیدی شکس جوان
7 ساعت پیش
خیلی ناگهانی و بی مقدمه رفتم سراغش و نتونستم کنارش بزارم تا وقتی که تموم شد. محشر برای توصیفش کلمه ی کمیه. از شخصیت پردازی فوق العادش گرفته تا دیالوگ ها و حماقت های خنده دار شخصیت ها و از اون طرف فضای تاریک و خشن داستان، همشون عالی کنار هم قرار گرفتن. داستان توی داستان می اومد و یه جاهایی انگار تئاتر توی تئاتر بود. از حدودای صفحه ۱۰۰ آدم با خودش می گه خب دیگه داستان تموم شد، ولی نه بازم مونده! و تو دلت می خواد بخونی و خسته نمی شی. البته این تاریک بودن فضا و اتفاقاتی که می افته می تونه حال آدمو بد کنه. من دارم سعی می کنم واقعا توش عمیق نشم. اگه آدم های عمیق شونده ای هستید نخونید. یا بزارید توی زمان مناسبش. پی نوشت: چرا من انقدر مایکلو دوست داشتم واقعا؟ خیلی با کاتوریان ناز بود. همه شخصیتا گناه داشتن خیلی...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.