یادداشت زهرا زرینفر
1402/5/6
4.1
2
چندان نگذشت که درخت تمام برگهای خود را از دست داد. برگک به برگل گفت:« من از مردن میترسم. من نمیدانم بعد از آن چه پیش خواهد آمد.» برگل به او اطمینان خاطر داد:« برگک، همه ما از چیزی که نمیشناسیمش میترسیم و این طبیعی است؛ اما تو هنگامی که بهار به تابستان و تابستان به پاییز تبدیل شد، نترسیدی. این دگرگونیها طبیعی هستند. چرا تو باید از فصل مرگ بترسی؟» داستانی زیبا درباره چرخه حیات... .
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.