یادداشت محمد میرشاهی

محمد میرشاهی

محمد میرشاهی

1404/7/4 - 10:07

        کتاب تاریخ اجتماعی مردن اثر آلن کلهیر با ترجمه قاسم دلیری، اثری تأمل‌برانگیز و چندلایه است که مرگ را نه صرفاً پدیده‌ای زیستی، بلکه رخدادی اجتماعی، فرهنگی و تاریخی می‌بیند. این کتاب با نگاهی جامعه‌شناختی و انسان‌شناختی، سیر تحول مواجهه انسان با مرگ را در چهار دوره تاریخی بررسی می‌کند:

🧭 ساختار کتاب و دوره‌های تاریخی

1. دوره سنگ (شکارگری و جست‌وجوگری):
   - مرگ اغلب ناشی از سوءتغذیه، بیماری یا ضربه‌های شدید بود.
   - باور به زندگی پس از مرگ و همراهی اشیاء با مردگان رایج بود.
   - مرگ با نیروی جسمی و جنسی پیوند داشت؛ مرگ زودهنگام ترجیح داده می‌شد تا فرد در اوج توانایی بمیرد.

2. دوره یکجانشینی (کشاورزی):
   - مرگ ناشی از نزاع بر سر زمین، بیماری‌های واگیردار و حملات اقوام بیگانه.
   - شکل‌گیری مفهوم «مرگ خوب» در کنار خانواده و آشنایان.
   - نقش کشیشان، شمن‌ها و جادوگران در آماده‌سازی برای مرگ.

3. دوره شهرنشینی:
   - ظهور طبقه متوسط، تقسیم کار و جایگزینی پزشکان به‌جای روحانیون.
   - مرگ به‌عنوان پدیده‌ای قابل مدیریت تلقی می‌شود.
   - انسان می‌کوشد مرگ را رام کند و از سرنوشت به سرگذشت برسد.

4. دوره مدرن (جهان‌شهری):
   - مرگ‌های شرم‌آور مانند مردن در خیابان یا خانه سالمندان.
   - تنهایی، بیماری‌های مزمن، خودکشی و طردشدگی اجتماعی به‌عنوان چالش‌های اصلی.
   - متافیزیک و باورهای سنتی در حال فروپاشی‌اند؛ مرگ به تجربه‌ای بی‌پناه بدل شده است.

🔍 رویکرد تحلیلی نویسنده

- کلهیر با بهره‌گیری از اسناد علوم انسانی و پزشکی، مرگ را در بستر تاریخی و اجتماعی بررسی می‌کند.
- او معتقد است که مرگ در عصر مدرن دیگر «خوب مدیریت‌شده» نیست، بلکه اغلب شرم‌آور و ناشی از طرد اجتماعی است.
- کتاب در چهار بخش اصلی و هر بخش شامل سه فصل است که به مؤلفه‌های خاص هر دوره می‌پردازد، مانند «تولد مرگ خوب»، «چالش پیش‌بینی مرگ» و «زمان‌بندی مرگ».

✨ ارزش فلسفی و اجتماعی اثر

- این کتاب مخاطب را به بازاندیشی در باب مرگ دعوت می‌کند؛ از مرگ به‌عنوان تجربه‌ای فردی به مرگ به‌عنوان پدیده‌ای اجتماعی.
- نویسنده با نگاهی انتقادی، وضعیت انسان مدرن را در مواجهه با مرگ به چالش می‌کشد: آیا می‌توان «به‌موقع» مرد؟ آیا مرگ را می‌توان رام کرد؟
- جمله‌ای از نیچه در پایان کتاب نقل می‌شود: «برخی دیر می‌میرند، و برخی زود. به موقع بمیر»؛ پرسشی که همچنان بی‌پاسخ مانده است.

نقاط قوت و  (دستاوردهای) کتاب

1. تغییر کانون از مرگ به مردن: این تغییر، تحلیل را از یک مفهوم فلسفی به یک واقعیت زیست-اجتماعی ملموس تبدیل میکند.
2. رویکرد بین رشته‌ای: کلهیر به خوبی از تاریخ، جامعه‌شناسی، انسان‌شناسی، پزشکی و الهیات برای تحلیل خود بهره میگیرد.
3. ارائه چارچوبی منسجم: تقسیم بندی چهارگانه او یک مدل تحلیلی قوی ارائه میدهد که درک تحولات پیچیده را آسان میکند.
4. نقد پزشکی سازی مرگ: کتاب به وضوح نشان میدهد چگونه پزشکی مدرن، کنترل فرآیند مردن را از دست افراد و خانواده‌ها خارج کرد و آن را به یک پروسه تکنیکی تبدیل نمود.
5. امکان پیش‌بینی آینده: با تحلیل روندهای گذشته، کلهیر به آینده مردن در عصر بیماریهای مزمن و پیری جمعیت میپردازد و نقش مراقبت تسکینی را پررنگ میداند.

نقدها و محدودیتهای احتمالی

1. تعمیم افراطی: برخی منتقدان ممکن است استدلال کنند که این الگوی چهارگانه برای همه فرهنگها و جوامع جهان به یک اندازه مصداق ندارد و بر اساس تجربه غرب (به ویژه اروپا و آمریکای شمالی) تدوین شده است.
2. کمرنگ بودن نقش دین: اگرچه کلهیر به نهادهای دینی اشاره میکند، اما برخی معتقدند تحلیل او از نقش متغیر دین و معنویت در تجربه مردن میتواند عمق بیشتری داشته باشد.
3. عدم توجه کافی به تفاوتهای طبقاتی و نژادی: اینکه تجربه مردن برای افراد فقیر و ثروتمند، یا برای گروههای اقلیت چگونه متفاوت است، میتواند در این چارچوب کلیتر، بیشتر مورد تأکید قرار گیرد.
      
2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.