یادداشت هانا خوشقدم

گزیده هایی از در جستجوی زمان از دست رفته
        بسم‌الله 
پسش دادم به کتابخانه. نمی‌توانستمش!
آندره موروآ(که اصلا نمی‌دانم کیست!) گفته «این اثر سادگی و عظمت یک کلیسا را داراست» 
حالا این جمله باعث می‌شود برای اعتراف به اینکه تا آخر هم نخواندمش، تا یکشنبه صبر کنم؟ احتمالا چون نه مسیحی‌ام نه فرانسوی لزومی ندارد. 

مفاهیم عمیق و ثقیلی را می‌خواندم در رابطه‌هایی سطحی و حتی شنیع. پروست را آدمی دیدم که در عمق یک متری استخرِ معنا و عشق و خیال، شنای پروانه می‌رود. از دیدن اینهمه تقلا فقط ترحم و شفقت بود که به حال بدبختی‌های انسان بی جاودانگی، روی مغزم تلنبار می‌شد.
حالا بماند که یک روز دخترم کمی با جلد کتاب ور رفت و پرسید «مامان! در جستجوی زنان از دست رفته یعنی چی؟» و من ریسه رفتم از خنده. اصلا با این سوالش باب جدیدی در پروست شناسی گشود.

 اگر کتابخوانان جهان به دو دسته‌ی در جستجوی زمان از دست رفته خوان و در جستجوی زمان از دست رفته نخوان تقسیم می‌شوند، ترجیح می‌دهم که چهار هزار صفحه در جستجوی زمانی برای از دست رفتن نباشم.
روح مهدی سحابی حتما از پنجره کلیسای کومبره ناظرم است و زیر لب فحشی، نفرینی حواله‌ام می‌کند.
  بنظرم بجای یکشنبه‌ها اتاق اعتراف رفتن، می‌شود جمعه‌ها استخر رفت اصلا. منتها قسمت عمیقش!


      
11

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.