یادداشت محمدامین اکبری

        به نام او 

یکی از بهترین اشعارِ فاطمی سروده استاد قادرِ طهماسبی متخلص به فرید است که در ادامه می‌آید:

آن شب که دفن کرد علی بی‌صدا تو را
خون گريه كرد چشم خدا در عزا تو را

در گوش چاه، گوهر نجوا نمی‌شكست
ای آشيانِ درد، علی داشت تا تو را

ای مادرِ پدر، غمش از دست برده بود
همراه خود نداشت اگر مصطفی تو را

زين درد سوختيم كه اي زُهره منير
كتمان كند به خلوتِ شب، مرتضی تو را

ناموسِ دردهای علی بودی و چو اشك
پيدا نخواست غيرتِ شير خدا تو را

دفنِ شبانه تو كه با خواهش تو بود
فرياد روشنی‌ست ز چندين جفا تو را

تا كفرِ غاصبان خلافت عَلَم شود
راهی نبود بهتر از اين، مرحبا تو را!

يك عمر در گلویِ تو بغض، استخوان شكست
در سايه داشت گرچه علی چون هما تو را

دزديد ناله‌هایِ تو را اشكِ سرخ‌روی
از بس كه سرمه ريخت به شيون، حيا تو را

اي مهربان، كنيزكِ غم تا تو را شناخت
دامن رها نكرد به رسم وفا تو را

خم كرد ای يگانه سپيدارِ باغِ وحي
اين هيجده بهارِ پر از ماجرا، تو را

تحريفِ دين، فراقِ پدر، غربتِ علی
انداخت اين سه دردِ مجسّم ز پا تو را

نامت نهاد فاطمه، كان فاطرِ غيور
می‌خواست از تمامیِ عالم، جدا تو را

در شطّ اشك، روح تو هر چند غوطه خورد
رفع عطش نكرد، فراتِ دعا تو را

دادند در بهایِ فدك آخر ای دريغ
گلخانه‌ای به گستره كربلا تو را

گلخانه مزار تو را عاشقی نيافت
ای جان عاشقان حسينی فدا تو را

پهلو شكسته‌ای و علی با فرشتگان
با گريه می‌برند به دارالشفا تو را

دارالشفای‌ِ درد جهان، خانه علی‌ست
زين خانه می‌برند ندانم كجا تو را؟!

غافل مشو «فريد» از اين مژده زلال
كاين حال هديه‌ای‌ست ز خيرالنسا تو را
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.