یادداشت سید صالح ادراکی
7 روز پیش
''صرفا مسیحی و یهودی و مسلمان بودن ما را به سعادت نمیرساند که باید تسلیم بود، تسلیم همان علم به نادانی ست و انسان تا نداند که نادان است و تسلیم نشود سراغ علم و روشنایی نرود. پس هر که تسلیم شد باور کرد نادانی را، و هر که نادانی را پذیرفت چراغی طلب کرد و این چراغ همان آب زلالی ست که باید با چشم علم به آن نگریست و با آن به جنگ میل و مال رفت.'' در جهان شتابزدهای که انسانها در هیاهوی بودن و نبودن گم میشوند، محمد مرادپور با کتاب «من نیستم هستم» پنجرهای میگشاید به سوی خلوتی عمیق؛ جایی که واژهها به جای فریاد، نجوا میکنند و معنا از لابهلای سکوتها سر برمیآورد. این اثر، تأملی شاعرانه و فلسفی بر هویت، هستی و فقدان است. عنوانی که خود تضادی بنیادین در خود دارد، نشان میدهد نویسنده در جستوجوی معنا در دل تناقضهاست. او نه تنها خواننده را به بازاندیشی در باب «بودن» دعوت میکند، بلکه پرسشهایی بنیادین را پیش روی ما میگذارد: اگر من آنی نیستم که میپندارند، پس کهام؟ و اگر هستم، چرا اینچنین گمنام و ناپیدا؟ مرادپور با زبانی روان اما چندلایه، مرز میان واقعیت و خیال، حضور و غیاب، و سکوت و سخن را درمینوردد. این کتاب را باید نه فقط خواند، بلکه با آن زیست؛ زیرا در هر سطر آن، تکهای از آینهی درون نهفته است. آوردن شاهد مثال هایی از قرآن، احادیث و ادبیات فارسی جذابیت کتاب را چند برابر کرده است. برای شخصی چون من که کتاب ها را در اسرع وقت تمام میکنم، خواندن این کتاب حدودا صد صفحه ای قریب به یک ماه به طول انجامید که کتاب را نخواندم، چشیدم، خوردم و هضم کردم. نام گذاری فصل های کتاب هم جذاب و خلاقانه است: مقدمه بیا کافر شویم نیت پیامبران کوچک و بزرگ بدون آب وضو گرفتن مقصر کیست؟ خدا یا انسان زندگانی در چند مرحله ماتریوشکا پایان نامه '' انسان، در این دنیا مجبور به انتخاب است. انتخاب رنج فانی یا لذت فانی که اولی به سعادت ابدی و دومی به ضلالت ابدی منجر میشود. ''
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.