یادداشت سمیرا علی‌اصغری

ظرافت جوجه تیغی (رمان)
        خیلی خب، یکی بیاد بگه دلیل این همه تعریف و تمجید از این کتاب چی بود؟ رُنه، سرنوشتی شبیه سیندرلا داشت با این تفاوت که شاهزادۀ جذاب و پولدار قصه، به جای زیبایی، عاشق فرهیختگی و کتاب‌دوستی سیندرلا شد.
و اگر این هم نبود، کتاب واقعاً جذابیتی نداشت (همان‌طور که ۱۶۰ صفحۀ اول رو باید به ضرب و زور ادامه داد). کی به تفکرات یه بچه مدرسه‌ای اهمیت میده؟ حتی اگر باهوش باشه.
در بهترین حالت این کتاب ابراز ارادت یک فرانسوی به هاروکی موراکامی‌هاست. جملات قشنگ هم توش پیدا میشه، ولی از پیرنگ و غافلگیری و زیبایی‌های داستان، خبری نیست.
ترجمۀ کتاب خوب نیست و ویراستاریش فاجعه است. من چاپ بیستم کتاب رو خوندم و با قاطعیت می‌تونیم بگم به‌طور میانگین در هر پنج صفحه یک غلط تایپی وجود داشت. نشر محترم آگاه چه می‌کنی برادر من؟
یه چیز عجیب‌تر این‌که در طول کتاب، نویسنده فراموش کرده کدوم خانواده، ساکن کدوم طبقه بوده! مثلا می‌گه خانوادۀ نیس‌ها طبقۀ سوم سمت راستن، بعد میگه ساکن طبقۀ دومن.  اوایل فکر کردم یه داستان فانتزیه و این جابه‌جایی‌ها قراره یه کمکی به داستان کنه، بعد فهمیدم فقط اشتباه نویسنده است. 🙄
دونستن مشاغل ساکنین ساختمان هم هیچ‌کمکی به داستان نمی‌کنه، به درد انتقام‌جویی شخصی نویسنده از آدم‌های واقعی زندگیش می‌خوره و بس.
دربارۀ پایان‌بندی هم انگار یه لکۀ بزرگ رنگ افتاده روی یک اثر هنری کلاسیک. پیشنهاد می‌کنم  بیست صفحۀ آخر رو‌ نخونید و بذارید یک هپی‌اندینگ فارسی‌طور به‌جای بهت و «چه مسخره تموم شد» تو ذهنتون بمونه. 



      
1

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.