یادداشت

ترجیح می دهم که نه: بارتلبی محرر و سه جستار فلسفی
        می‌توانم مثل همیشه ریویویی طولانی بنویسم، اما... ترجیح می‌دهم که ننویسم!

سر و ته این ریویو را با یک تشکر، یک نکته و سر آخر یک پیشنهاد می‌بندم.

تشکر:
از مهشید عزیزم بابت معرفی داستان تشکر می‌کنم.
از خواندن داستان لذت برده و به فکر فرو رفتم... از راه دور دستش را به گرمی می‌فشارم و بهترین‌ها را برایش آرزو می‌کنم.

نکته:
بارتلبی محرر، یک داستان کوتاهِ تقریبا ۵۰صفحه‌ای است. نوشتم «تقریبا»، چون من در پلتفروم طاقچه آن را مطالعه کردم و ممکن است که تعداد صفحات دیجیتال و نسخه‌ی چاپی اندکی تفاوت داشته باشد. پس از این داستان کوتاه، ناشر سه جستار فلسفی در نقد، تحلیل و یا هرچه بود در مورد این داستان آورده که کتاب را تبدیل به ۱۹۲ صفحه کرده است.
من بدم می‌آید، دروغ چرا... حالم به هم می‌خورد از این رویه و نمونه‌ای که بخاطر دارم در شهرکتاب دیده بودم: کتابِ «یادداشت‌های زیرزمینی» اثر امام داستایفسکی بود که آقای «حمیدرضا آتش برآب» آن‌را با ۱۴ تفسیر منتشر کرده بود!
اعتقاد داشته، دارم و تا ابد خواهم داشت که نویسنده حرف خود را به قدر کافی در اثرش زده، خواننده باید سر درون کتاب را خود بفهمد نه به زبان عمه، عمو، خاله، دایی و مخصوصا شوهرخاله‌های فیلسوف. اگر کتابی باب میل نبود که هیچ، اگر بود و نفهمیدیم، باید در زمان مناسب بازخوانی شود و اگر نفهمیدیم بازهم بازخوانی شود، نه این‌که اشخاصی باشند که حرف‌هایی که در سینه‌ی نویسنده بوده و نبوده به داستانش وا کنند و آن‌را با درشت‌گویی‌های فلسفی به فرق سر خواننده بکوبند.
پس پر واضح است که: ترجیح دادم جستارها را نخوانم.

پیشنهاد:
اگر این داستان را خواندید، لذت بردید و به فکر فرو رفتید، پیشنهاد می‌کنم داستان کوتاه «ناگازاکی» اثر «اریک فی» که در ایران با ترجمه‌ی آقای «محمود گودرزی» توسط «نشر هیرمند» چاپ و منتشر گردیده است را نیز بخوانید.

بیست و هشتم بهمن‌ماه یک‌هزار و چهارصد و یک
      

12

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.