یادداشت عطیه عیاردولابی
1402/5/13
"ما شهید زیاد داریم. در بین سرداران هم شهید داریم، در بین آحاد معمولی هم شهید داریم؛ اما شهیدی که به دست خبیثترین انسانهای عالم، یعنی خود آمريکايیها به شهادت برسد و آنها افتخار کنند که او را توانستند شهید کنند، چنین شهیدی غیر از حاج قاسم، من کس دیگری را یادم نمی آید. جهادش جهاد بزرگی بود. خدای متعال شهادت او را هم شهادت بزرگی قرار داد. انشاءالله امیدواریم که خداوند درجاتش راعالی کند و آن نعمت عظیمی که شامل حال او شد، بر او گوارا باشد که حقش بود و شایسته این نعمت بزرگ بود. واقعا اگر حاج قاسم در رختخواب میمرد یا با این ناخوشیها میمرد، چون اواخر سینهاش ناراحت بود و شیمیایی بود، مشکل بود! آدم غصهاش میشد! حاج قاسم باید همینجور به شهادت میرسید!" بخشی از صحبتهای رهبری در روز ۱۳ دی ۹۸ در منزل شهید قاسم سلیمانی با خانواده ایشان. از کمی بعد اون تاریخ شوم، کتابهای زیادی درباره یا برای شهید عزیز نوشته شده. اما متاسفانه اکثر قریب به اتفاق این نوشتهجات، کارهایی سبک، سفارشی و پر ایراد هستند. برای همین به شخصه انتظار داشتم کتابی که توسط انتشارات "مکتب حاج قاسم" منتشر شده، از حداقل استانداردهای حرفهای بودن برخوردار باشه. کتاب اگرچه موضوع خوبی رو انتخاب کرده (روایتی از روزهای پایانی زندگی شهید قاسم سلیمانی) و اگرچه به واسطه ذکر خاطرات اطرافیان شهید، دیدگاهی نزدیک و بیواسطه رو از این شخصیت خاص و محبوب بخش عظیمی از مردم ایران ارائه داده، اما متاسفانه ضعفهای متعددی داره. اطلاعات ارائه شده از گرمی رابطه سردار با اعضای خانواده، علایق و عادتهای شخصی، دغدغهها و اعتقادات دست اول هستند و فرصت خوبی بود برای آشنایی کسانی که شناخت زیادی از ایشون ندارن. اما نحوه نگارش متن حداقل برای من که مدتیه با سیاه مشقهای نویسندگی کلنجار میرم، ناامیدکننده و حتی موجب عصبانیت بود. نویسنده تکلیف خودش رو با متن و نحوه بیان اطلاعات و دادهها مشخص نکرده. در وهله اول قرار بوده روایت باشه. متن روایی نسبت به داستان، پرداخت عاطفی کمتری داره اما وسط روایتهای مستند ناگهان حس و حال متن عوض میشد و انگار در حال خوندن یک رمان درجه دو هستیم. در این موارد، نویسنده از دیالوگ در روایتهاش استفاده کرده که متن رو بین داستان و شب خاطره معلق کرده. کتاب نظم و ترتیب موضوعی هم نداره. اگرچه ظاهرا پنج فصله اما سه فصل اول همه اطلاعات درهم ارائه شده. در حالی که میتونست یه ترتیب تاریخی یا نظمی بر اساس گوینده اون خاطرات تعیین کنه و بر اساس همون به ترتیب جلو بیاد. مثلا به حای چند فصل، فقط یک فصل رو به نوع روابط و صمیمت سردار با خانواده بپردازه. بعد یک فصل به شروع فعالیت ایشون در سوریه و عراق و پایانش که کمتر از سه ماه بعد شهادت محسن حججی بود. تنها دو فصل پایانی که ساعتهای آخر زندگی شهید و تشییع و خاکسپاری ایشون بود نظمی نسبی داشت. اشکال دیگه زاویه دید بهمریخته متن بود. روایت یعنی یکنفر مسلط به دادههای پراکنده، ماجرایی رو با پیرنگی ساده تعریف کنه. اون میتونه فردی خارج از گود ماجرا باشه یا یکی از افراد دخیل در اون. پس در هر حال این راوی که به افکار افراد حاضر در روایت دسترسی نداره. اما در بسیاری از قسمتهای کتاب، میخونیم که افراد با خودشون فکر کردن و بعد در گیومه فکرشون نقل قول شده. به این صورت، زاویه دید گاهی سوم شخص محدوده و گاهی دانای کل. قسمتهایی که فلش بک داره که اصلا موضوع روایت رو گاه کاملا عوض میکنه و بعد اون فلشبک به ماجرای دیگهای میرسه و ماجرای اولیه از دست میره. و خیلی قسمتها نویسنده و در واقع راوی سلیقه و نظر و علاقه شخصیش رو در حدی افراطی منتقل کرده. مثلا اشاره میکنه که سردار روزهای آخر عوض شده بود و با خانواده مثل قبل گرمنمیگرفت و در ادامه توضیح میده چون دیگه دلش کنده بود و میخواست زودتر به دیدار معبود بره و اینطور تعاریف. این مواقع متن شبیه مستندهای سفارشی و مخاطب-خاص صدا و سیما شده بود. در کل، کتاب خوبی نبود متاسفانه. من فقط به خاطر خود حاج قاسم خوندم و اینکه پازل بهمریخته ذهنم از ایشون رو مرتب و تکمیل کنم. فارغ از اشکالات متن، تجدید خاطره غمبار و دردناکی بود و به اندازه همون روزهای سخت و تلخ زار زدم. این داغ برای من هیچوقت سبک نمیشه و از صمیم دل امیدوارم اشقیای دخیل در این "مرگ زیبا" زندگی و مرگی چون زهر رو تجربه کنن!
(0/1000)
سوده عابدی
1403/3/12
1