یادداشت آناهیتا

        وقتی نام «پرفروش‌ترین اثر ادبی تاریخ ژاپن» را می‌شنویم، ناخودآگاه انتظار مواجهه با روایتی خارق‌العاده و فراموش‌نشدنی را داریم. کوکورو نیز در ابتدا چنین نویدی می‌دهد؛ شروعی آرام و نسبتاً جذاب که بستر شکل‌گیری رابطه‌ای مرموز میان یک دانشجوی جوان و مردی میانسال را فراهم می‌کند. اما اولین پرسش مبهم در ذهن خواننده شکل می‌گیرد: چرا این جوان، بی‌آنکه شناختی واقعی از سنسی داشته باشد، شیفته‌ی او می‌شود؟
همین سؤال خواننده را به ادامه‌ی داستان وامی‌دارد. با این حال، دو فصل اول با روایتی کش‌دار و حوصله‌سربر و جزئیاتی که چندان در پیشبرد طرح داستان نقشی ندارند، به کندی پیش می‌رود. دیدارهای راوی با همسر سنسی، که انتظار می‌رود در نقطه‌ای از داستان به گره‌گشایی بینجامد، عملاً تأثیر چندانی بر روایت نمی‌گذارد. با وجود این، استفاده‌ی مکرر از فلش‌بک و فلش‌فوروارد، لایه‌ای رازآلود ایجاد می‌کند که همچون وعده‌ای نانوشته، خواننده را تا پایان همراه نگه می‌دارد.
از مهم‌ترین نقاط قوت کوکورو، بافت تاریخی آن است. رمان در گذار ژاپن از سنت به مدرنیته و در بحبوحه‌ی تغییرات فرهنگی و اجتماعی گسترده روایت می‌شود. این بستر تاریخی نه‌تنها فضای داستان را غنی‌تر می‌کند، بلکه امکان نمادپردازی‌های خوبی را نیز فراهم می‌آورد. نمونه‌ی برجسته‌ی آن، شخصیت پدر راوی است که به‌خوبی نماینده‌ی نسل و ارزش‌های رو به افول دوران «میجی» است.
با این حال، همچنان بر این باورم که این بستر تاریخی ظرفیتی فراخور خلق داستانی بسیار درخشان‌تر داشت که نویسنده نتوانست به‌خوبی از عهده‌ی آن برآید.
داستان همچنین فضاسازی و لحنی دارد که به خوبی اندوه و انزوا را منتقل می‌کند و حس گفتگوی صمیمانه و اعترافگونه‌ی یک دوست را به خواننده می‌دهد.
با این وجود، شخصیت‌پردازی ــ به‌ویژه درباره‌ی دو شخصیت اصلی ــ محدود و تا حدی ناکام می‌ماند. هر دو بیش از اندازه منفعل‌اند و کنش‌هایشان برای خواننده‌ی امروز چندان قابل‌درک نیست. این خلأ باعث می‌شود بار احساسی روایت به‌خوبی شکوفا نشود.
علاوه بر فصل اول و دوم، نویسنده در فصل سوم نیز به روده‌درازی‌های فاقد اهمیت ادامه می‌دهد و جایی که می‌توانست با یک چرخش یا تعلیق هیجان‌انگیز، فضای داستان را زنده‌تر کند، ناکام می‌ماند و همچنان با ریتمی کند داستان را به پایان می‌رساند. تنها دلیلی که توانستم کتاب را ادامه دهم و به پایان برسانم، ترجمه درخشان آقای ذاکری بود.
شاید اگر نام «پرفروش‌ترین رمان تاریخ ژاپن» را یدک نمی‌کشید، انتظاراتمان کمتر و تجربه خواندنش رضایت‌بخش‌تر بود.
      
471

43

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.