یادداشت مهتا
1403/11/16
نمیدونم چرا دارم اینجا مینویسم. صرفاً میخوام خیلی اجمالی یادم بمونه در چه شرایطی خوندمش. و کاش میشد این یادداشت رو هاید کنم از بقیه. بعدتر شاید اومدم برای این کتاب یادداشت نوشتم. اما دلیل این که توی بهخوانم گذاشتمش این بود که هیچ کتابی که تا حدی درسی و منبع دانشگاه و کتاب تخصصی محسوب میشه اندازهی این برام بامزه و رنگدار و شخصیتدار نبود. یه بخشیش به خاطر خود کتابه که جستاروار و کممحتواست و انگار یک جاهایی پرش فکری داره و ما سیر فکر کردن نویسنده رو میبینیم و این بامزهست. (تا حدی که یه بار متن کتاب طوری به نظرم رسید که انگار یکی از ماها(دانشآموز کوچک کمسواد دیوانهیی مبتلا به علومانسانیایشوز) نوشتهایمش. در یک عصر جمعهی غمناک که داریم در ماهیت علومانسانی برای ادامهی زندگیمون صرف نظر میکنیم.) کمی شبیه ده پرسش شارون یا حتی خود کتاب گیدنزه و انگار کتاب پیشامبانی جامعهشناسی(!)ه. اما دلیل اصلی این که این کتاب برام شبیه باقی کتابها نیست نازنینه. و شرایطی که کتاب رو درش خوندم. سه فصلش منبع انواری بود و باقی کتاب رو در حالت غیرعاقلانه و غیراقتصادیای روزهای بعدش و شبهای امتحان بعدی خوندم و بعدش که با نازنین تصمیم گرفتیم باقیش رو بخونیم. این کتاب یک جورهایی اختتامیهی یک ترم دانشگاهرفتن بود برام و این قراره یادم بمونه و این کتاب رو برام رنگدار کنه. آه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.