یادداشت زهرا میکائیلی
1404/3/24
در این روزها خواندن این کتاب آرام ژاپنی راه فراری بود که اضطرابم کمی آرام بگیرد. کتاب از زبان اول شخص نوشته شده است. در نیمهی اول مرد جوانی برایمان از سنسی میگوید که برایش مثل استاد بوده و در عین حال کم حرف و پر از راز. و در نیمهی دوم خود استاد پرده از بزرگترین راز زندگیش برمیدارد. خواندن کتاب شبیه قدم زدن در میان معبدها و کوچههای قدیمی ژاپن و راه رفتن در میان دشت روی علفهای نیمه خشک بود با یک همراه کم حرف که با طمانینه و سر صبر داستانش را تعریف میکند. کتاب در دوران امپراتور میجی میگذرد و سنتها و روح حاکم بر آن زمان در کتاب معلوم است. دوستش داشتم و خوشحالم که بلاخره در زمان مناسب خواندمش.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.