یادداشت آذر دخـت
1404/1/19
آمدم بنویسم جزء از کل رمانی است که .....صبر کن صبر کن . همه چیز را قبل از من گفته اند.یک یادداشت هم آقای نویسنده(نیما اکبر خانی)همینجا در بهخوان نوشتند که اون به مزاجم خوش آمد بخوانیدش لطفا و همان که گفت سیاه اما قابل تحمل .من نه کلیدر را توانستم بخوانم نه جای خالی سلوچ را و راستش از خواندن رمان های اجتماعی غصم میگیرد و به سختی میخوانم.اما با سیاهی و تلخی جز از کل خندیدم واقعا خندیدم ،و گمانم مخ نویسندهاش اساسا فرق داشت با مخ خیلی از آدمها. صوت پوریا رحیمی سام کاملا منو میخکوب میکرد، همونطور که بازیگریش رو دوست دارم . راستش عجب چیزی بود خیلی مخدر خوبی بود برای شبهای بیخوابی اصلا مغزم متوجه میشد جز از کل پخش میشود سریع فرمان خواب صادر میکرد😂 تری دین، مارررررتین دین ،شخصیت های عجیبی خلق کرد. آه از این جسپر بی نوا اسم جسپر رو دوست داشتم چرا ؟نمیدونم😅🤷🏻♀️ تری همان خلاف کاری بود که دوست داشتی همیشه پیروز بشه و مارتین که یک اسکل فیلسوف به تمام معنا بود آه چقدر لجم رو در میاورد این مارتین از فلسفه حرف زدنش را ضعیف میدانم. راستش من در عرفان و فلسفه و سیاست و هر چه ...یک اسلام را قبول دارم ولاغیر 😼 .باید به نویسنده میگفتم استیو تولتز باور کن تو فقط به درد نوشتن رمان های جنایی میخوری تو را چه به فلسفه😄
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.