یادداشت سید صالح ادراکی

        کتاب مرگ ایوان ایلیچ – لئو تولستوی 
مرگ ایوان ایلیچ (۱۸۸۶) داستان مردی است که در بستر مرگ به بازنگری زندگی پوچ و سطحی خود می‌پردازد. تولستوی با نگاهی عمیق به ترس از مرگ، معنای زندگی، و فریبِ جامعه‌ی مادی‌گرا می‌پردازد.  
نکات کلیدی:
۱. پوچی زندگیِ مبتنی بر ظواهر: ایوان ایلیچ زندگی‌ای «صحیح» و مطابق معیارهای اجتماعی دارد، اما در مواجهه با مرگ متوجه می‌شود که این زندگی تهی از معنای واقعی بوده است.  
۲.  انکار و پذیرش مرگ: واکنش‌های ایوان به بیماری از انکار تا خشم و درنهایت پذیرش، نمایشی روان‌شناختی از رویارویی انسان با مرگ است.  
۳. تنهایی رنج‌آور: او در لحظات پایانی درمی‌یابد که اطرافیان—حتی خانواده—به رنج او بی‌تفاوت‌اند و تنها گراسیما (پیشکار ساده‌دل) با او همدردی واقعی دارد.  
۴. نورِ معنویت در تاریکی: تولستوی در اوج تاریکی، امکانی برای رستگاری از راه همدلی و رویگردانی از ارزش‌های مصنوعی نشان می‌دهد.  
زبان تولستوی در این اثر، ساده اما عمیق است که با گفت‌وگوهای نمادین (مثل دیالوگ‌های پایانی با مرگ)  و با استفاده از فلش‌بک برای تضاد بین زندگی گذشته و حالِ محتضر، به بررسی معنای حقیقی زندگی می‌پردازد. 
تولستوی خواننده را به بازاندیشی درباره‌ی ارزش‌های واقعی زندگی فرامی‌خواند: عشق، صداقت، و پذیرش مرگ به‌عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از هستی.  
خواندن این کتاب به چه کسانی توصیه می‌شود؟  
- علاقه‌مندان به فلسفه‌ی اگزیستانسیالیسم و پرسش‌های معنوی.  
- کسانی که ادبیات روان‌شناختی و تحلیل شخصیت را می‌پسندند.  
- هرکس که به دنبال اثری کوتاه اما عمیق درباره‌ی مرگ و زندگی است.  
مرگ ایوان ایلیچ نه فقط یک داستان، که آینه‌ای است در برابر جامعه‌ی مدرنِ غرق در ریا.

      
14

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.