یادداشت Aryan Darzi
دیروز
رمان آخرین روز یک محکوم اثری است سرشار از توصیفهایی ساده و در عین حال ژرف و تأثیرگذار. ویکتور هوگو، با پرهیز از هرگونه اغراق یا سانتیمانتالیسم، تصویری بیپیرایه و انسانی از ذهن و روانِ یک محکوم به مرگ ترسیم میکند. آنچه این اثر را متفاوت میسازد، رویکرد مینیمالیستی آن در پرداخت به احساسات محکوم است؛ نویسنده از نمایش مستقیم شدت فاجعه پرهیز کرده و به جای آن، از روایتِ خونسرد اما پرتنش راوی بهره گرفته تا مخاطب را درگیر سیر تدریجی فرسایش روانی قهرمان کند. با این حال، جای خالیِ صحنهای پررنگ از لحظهی مرگ محکوم ـ از دیدگاه راوی، نه راوی اول شخص ـ احساس میشود. چنین پرداختی میتوانست عمق احساسی بیشتری به اثر ببخشد و مخاطب را با تجربهی واپسین لحظات یک انسان روبهمرگ، بیواسطهتر روبهرو سازد. همچنین، با وجود جذابیت در نثر و انسجام کلی، میتوان گفت اثر در برخی بخشها از ایجاز فاصله میگیرد و از این رو، شاید ایجاز بیشتر میتوانست تأثیر نهایی آن را قویتر و متمرکزتر سازد. در مجموع، آخرین روز یک محکوم نه صرفاً یک داستان که یک بیانیهی انسانی علیه مجازات اعدام است؛ اثری کوتاه اما تأملبرانگیز که خواننده را نه تنها با محکوم، بلکه با خودِ عدالت روبهرو میسازد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.