یادداشت حسنآ

حسنآ

حسنآ

1404/3/22

مورگنشترن
        مورگنشترن با یه نثر خیال‌انگیز و وصف‌گرانه و یه تخیل فوق‌العاده سیرکی رو خلق می‌کنه که خواننده نه تنها اونو می‌بینه، بلکه بوی اونو حس می‌کنه، صداشو می‌شنوه و جادوی اونو لمس می‌کنه. روایت از دید سوم شخص و با پرش‌های زمانی، فضای اسرارآمیز کتاب رو تقویت کرده.

سیرک شبانه خودش یکی از شخصیت‌های اصلی داستانه. چادرهای متفاوت، رنگ‌های سیاه و سفید، و نمایش‌هایی که مرز بین خیال و واقعیت رو محو می‌کنن...

و ترکیب عشق، رقابت و جادو، این ایده خیلی خواننده رو جذب میکنه. ولی به داستان عاشقانه خیلی توجه نشده بود. و خیلی سریع پیش رفت، علیرغم روند داستان... در صورتی که عاشقانه یکی از ژانر های اصلی داستانه ولی اونجور که باید نبود.

 شخصیت‌های فرعی و بسیار قابل احترامی داشت که داستان هرکدومشون بسیار تامل برانگیز بود. شخصیت‌هایی مثل «بیلی»، «ایزابل»، و دوقلوهای اسرارآمیز «پاپِت» و «ویجت»، هرکدوم با ویژگی‌های منحصربه‌فردشون داستانو به داستان رنگ می‌بخشن.
 سرعت پایینی که داستان داشت باعث شد من برای مدت کوتاهی ریدینگ اسلامپ بشم. 
با وجود جادویی بودن فضاسازی، اکثر فصل‌ها ریتم کندی دارن و ممکنه برای خواننده‌ای که انتظار داستان‌پردازی پرهیجان داره، خسته‌کننده باشن.

ساختار زمانی خیلی خلاقانه ای داشت که به طور کامل ذهن رو درگیر می‌کرد. جوری بود که داری یدونه کتاب میخونی ولی درواقع چندین داستان رو میخونی.
پرش‌های زمانی زیاد روایت اولش ممکنه خواننده رو سردرگم کنه، ولی خیلی خلاقانه است و من خیلی دوستش داشتم.

کتاب به شکلی عمیق به مفهوم آزادی مقابل تقدیر و قدرت عشق می‌پردازه. همچنین سیرک به‌عنوان نماد دنیایی است که انسان‌ها به اونجا پناه می‌برن تا برای لحظه ای از محدودیت‌های زندگی رها بشن.

بازهم تخیل و ذهن نویسنده رو بسیار تحسین میکنم✨
      
8

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.