یادداشت آوا فیاضی
دیروز
به نام جهان داور دادگر . . «سووشون» از سیمین دانشور «سووشون» برای من فقط یک رمان نبود مسیری بود که از همان صفحهی اول دستم را گرفت و به دل زندگی شخصیتها برد سیمین دانشور آنقدر در تصویر کردن فضا و آدمها تواناست که حتی وقتی واژهها برایم سنگین بود، نمیتوانستم از متن جدا شوم برای منِ نوجوان، شاید بعضی کلمات ناآشنا بود، اما جادوی روایت، سنگینی واژهها را سبک میکرد و مرا بیاختیار به دنبال خود میکشید در طول خواندن، با مرجان و مینا همراه شدم،کوچهپسکوچههای داستان را قدم زدم، و با زری که نگران گوشواره هایش بود در هر نگاه، در هر تردید، در هر تصمیم شریک شدم آنقدر نزدیک بودم که گویی نفسهایش را حس میکردم هر صفحه، مثل دریچهای به درون آدمهایی بود که انگار از گوشت و خون ساخته شده بودند آدمهایی که ترس، امید، خشم و عشقشان همانقدر واقعی بود که آدمهای اطراف خودم و البته اسم کتاب هم بیدلیل «سووشون» نیست وسط روایت، اشارههایی به سوگ سیاوش میشه همون افسانهی کهن که مردم برایش عزاداری میکردند. این سوگ در داستان، مثل سایهای روی زندگی زری و یوسف میافته گویی قصهی باستانی سیاوش دوباره زنده شده، فقط این بار نه در شاهنامه، که در دل کوچهها و خانههای شیراز. همین پیوند بین یک اسطورهی قدیمی و واقعیت تلخ زمانه به داستان عمق و معنایی خاص میده جوری که آدم حس میکنه رنجها و مقاومتها همیشه در تاریخ تکرار میشن کلمات این کتاب مستقیم به قلب مینشستند بیآنکه نیاز باشد بیش از حد دربارهشان فکر کنم، پیام و حس نویسنده را میفهمیدم گاهی با یک جمله، چشمم پر از اشک میشد و گاهی با گفتوگوهای ساده، لبخندی بیاختیار روی لبم مینشست اما حسرتی در این میان بود شرایطی که مجبورم کرد تند بخوانم. این شتاب، مثل گذر از شهری زیبا با سرعت زیاد بود چشمم همه چیز را دید، اما دلم میخواست بیشتر بایستم و لمس کنم از عطر خیابانها و رنگ خانهها لذت ببرم. با این حال حتی همین خواندن شتابزده هم نتوانست عمق تأثیر داستان را کم کند میدانم دوباره به «سووشون» بازمیگردم. اینبار آرامتر، با حوصلهتر، ورق به ورق، تا دوباره غرق شوم در جهان زری و یوسف، تا بار دیگر همراهشان نفس بکشم و قلبم با تپشهای داستان هماهنگ شود میخواهم اینبار نهتنها سرنوشتشان را دنبال کنم، بلکه در هر جمله بایستم و مزهی آن را حس کنم، مثل گوهری که بر زبان میچرخد و هر لحظهاش ارزشمند است «سووشون» کتابیست که نه فقط خوانده میشود، بلکه زندگی میشود کتابی که حتی وقتی بسته میشود، صدای نفس شخصیتهایش در گوش میماند و حضورشان در ذهن و دل، تا مدتها فراموش نمیشود
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.