یادداشت مهدی ام
1402/7/6
آیا انتشارات ابراهیم هادی برای برپایی اردوهای برزخی با ملک الموت قرارداد دارد؟! دروغ بود و دیگر هیچ کانال gholow2@ به نام غلو پژوهی ادعاهای دروغ این کتاب بررسی کرده یه نمونش براتون میارم ::: در کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت، می خوانیم: «جوان پشت میز، به آن کتاب بزرگ اشاره کرد. وقتی تعجب من را دید، گفت: کتاب خودت هست، بخوان. امروز برای حسابرسی، همین که خودت آن را ببینی کافی است. چقدر این جمله آشنا بود. در یکی از جلسات قرآن، استاد ما این آیه را اشاره کرده بود: اقرأ کتابک، کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا. این جوان درست ترجمه همین آیه را به من گفت» (سه دقیقه در قیامت، ص23، چاپ15). در این جا نویسنده صریحاً می گوید که آن چه شنیده ترجمه این آیه بوده است نه خود آیه. در حالی که در جای دیگر کتاب می نویسد: «آن جا زمان مطرح نبود. آن جا احتیاج به کلام نبود.» (همان، ص83). و نیز می نویسد: «لازم نبود حرفي بزند، من همه چيز را با يك نگاه مي فهميدم.» (همان، ص68). همچنان که آقای امینی خواه شارح کتاب، در پاسخ به کانال غلوپژوهی بر همین نکته تأکید کردند که در آن عالم گفتگویی وجود ندارد تا عربی یا فارسی باشد! اکنون می پرسیم اگر گفتگویی وجود نداشت، پس ملکِ حسابرس، چه چیزی را به عنوان ترجمه آیه به راوی گفته است؟! اساساً اگر حقیقت امور را می دیده و نه ظواهری مثل الفاظ را، پس چرا می گوید: جمله ای شنیدم که یادآور آیه قرآن بود نه خود آن؟! و چرا می گوید: ترجمه قرآن را شنیده ام نه خود قرآن را؟! در جایی که لفظی نیست، ترجمه چه معنا دارد؟! البته بماند که اگر لفظی در کار نبود پس چرا می نویسد: «سمت چپ بالای صفحه اول با خطی درشت نوشته شده بود... این عدد چیه...» (همان، ص23). آیا نویسنده و شارح کتاب، مفهوم گفتگو و ارتباط آن با نوشتار را می دانند؟! مورد دیگر برای نقد میارم از این کانال:::در چاپ چهاردم سه دقیقه در قیامت داستانهای بسیاری را در تأثیرات و کرامات کتاب افزودهاند، از آن جمله داستان خانم دکتر بدحجابی که به طور اتفاقی با کتاب آشنا، و با خواندن آن متحول میشود. به صورت کاملاً اتفاقی در همان روز تصادف کرده، و به برزخ میرود. مأموران برزخ، توبه او را ناکافی شمرده و میگویند باید پسران و مردانی که با حجاب بدش تحریکشان کرده هم راضی شوند! سرانجام به یاد کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت می افتد و به تقلید از نویسنده آن کتاب -که مشکلات دنیا و آخرت را حل کرده- با توسل به حضرت زهرا س به دنیا برمیگردد، و با هوشمندی خارق العاده و حدسی غیرمنتظره، بیهیچ واسطهای راوی کتاب را پیدا میکند تا از او بپرسد چگونه مردانی که با پوشش بد خود تحریکشان کرده، بیابد. چه بسا قسمت عجیبتر داستان، چگونگی جلب رضایت خانم دکتر زیبارو از ۱۱۰۰ مرد چشمچران بوده که قصهپرداز به علت محدودیتهای فرهنگی ناگزیز از سانسور آن شده است! گفتنی است در منابع دینی نه تنها شاهد روشنی از رضایتخواهی در چنین نمونههایی نیست بلکه بطلان آن روشن است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.