یادداشت کتابفام
1404/4/14
توطئه در هوا جاریست. مردم، هرچند مبهم اما، بهطرز شومی دربارهی آنچه که در پیش روست صحبت میکنند. آنها رؤیاهایی میبینند که نمیدانند از آن کیستند و صدای زنگهایی را میشنوند که نمیدانند برای چه کسانی به صدا درمیآیند. اما اعتقادی همگانی نیز وجود دارد که هیچچیز آنگونه که به نظر میآید نیست؛ برخی اشتباهات را باید انجام داد؛ و شاید اوضاع آنگونه بد که به نظر میآید نباشد. آنان رنجکشیده و صبورانه در انتظارند با این اعتقاد راسخ که کسی فریبشان دادهست. عنوان کتاب ارجاع به رقص دیرهنگام جماعتی سیاهمست حول چالهای آب دارد. و یا میتواند ساختار کتاب را توصیف کند: حرکتی همیشه رو به جلو و عقب که به دست یک چهرهی آگاه و در پشت صحنه رهبری میشود. «تانگوی شیطان»، یک چشمانداز تیره و تار از یک جامعهی فرسوده است. «کراسناهورکایی» کتاب را در سال ۱۹۸۵ نوشته است؛ درحالیکه مجارستان هنوز کشوری نیمهکمونیستی بود و این کتاب، بهطور خاص در شکستهای آن زمان و سیستمش لنگر نینداخته بلکه تصویر تاریک «کراسناهورکایی»، تصویری جهانشمولتر و جاودانهتر است. کتاب در دوبخش نوشته شده است. بخش اول رقصیست با ششقدم رو به جلو و بخش دوم رقصیست با ششقدم رو به عقب. «تانگوی شیطان» رمانیست دربارهی یک اجتماع سر کرده در افراط که چند روز از زندگی گوشهای فراموششده از جهان را که تجسم جهنم وجودی روی زمین است را توصیف میکند. همهچیز رخ میدهد: سکس، مرگ، خیانت، دعوا بر سر پول و الخ. نقشههایی طرح میشوند اما از هم فرو میپاشند. اما رمان «کراسناهورکایی» بیش از هر چیز دیگری یک چشمانداز تاریک و مهیّج است؛ یک اتمسفر تاریک؛ تاریکترین در نوع خود. 🔶« کراسناهورکایی» در این شاهکارش با زبان انگار عیّاشی میکند و خوانندهاش را مجبور میکند که با پس و پیش کردن کلّ مکالمات در پاراگرافهای منفرد، درش گیر بیفتد. پس، «تانگوی شیطان» اصلن رمان صاف و سادهای نیست و در صفحات پایانی کتاب است که درمییابی چه رکبی خوردهای. در بالا از صفت "مهیّج" استفاده کردم اما نباید گول بخورید. در اینجا "مهیّج" بهمعنای متداول خود نیست. نه بهمعنای رمان اکشنی که سر نخ را بگیرید و به سرعت جلو بروید. این رمانیست لایهلایه در همتنیده و صدالبته در خور خواندن، آن هم در هر دو بخشش. بله؛ این کتاب بهشدّت "مهیّج" است. بهشدّت «لجنزده، خیس، گِلآلود، بارانی و بیوقفه تاریک». گروهی روستایی مفلوک در روزهای سرد و بارانی شهرکی بینام و نشان، در انتظار دریافت دستمزد کار یکسال آزگارشان هستند که همهچیز با خبر زنده شدن و بازگشت «ایریمیاش» و «پترینا» شکل دیگری به خود میگیرد...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.