یادداشت معصومه توکلی
1402/1/30
اولش فکر کردم خب که چی؟ مگر مامان خانوم کی بوده و چه کار کرده که خاطرههای معمولیِ زندگی معمولیاش گفتنی شدهاند؟ ولی آخرش خیلی راضی بودم. جدا از این که بعضی خاطرهها واقعاً بامزه بودند و فارغ از این که به هر حال، چهره مهربان و دوست داشتنی مامان خانوم در صفحه آخر برای دلربایی از خواننده کافی است مگر آدم باید کی باشد که زندگیاش مهم بشود؟ چه کسی گفته که زندگی یک آدم معمولی مهم نیست؟ تعریف کردنی نیست؟ اصلاً همین که این همه آدم آن آدم معمولی را دوست دارند یعنی همین که او مهم است! یاد آن تکه از آن شعر افتادم که خیلی دوستش دارم: ای دوست/ای معمولی/ای بسیار مهم! این کتاب را با بچهها بخوانید. با هم شجرهنامه درست کنید. دوره بیافتید و دانه دانه آدمهای فامیل، بزرگترهای خانواده را سوژه کنید و خاطرات همه را از هر کدامشان جمع کنید. عکسها را ضمیمه خاطرهها بسازید و بعد به تماشای ردپای تک تک این آدمهای معمولیِ بسیار مهم در زندگی و شخصیت خودتان بنشینید. پینوشت: مهدی حجوانی را همیشه دوست داشتم. به خاطر «الف دال میم» ش. حالا یک احساس دیگر به او پیدا کردهام! یک احساس جدید. یک جور آشنایی بامزه! و از فهمیدنِ این نکته حاشیهای که مهرداد مهدویان خواهرزاده مهدی حجوانی است هم کلی کیف کردم!
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.