یادداشت مرضیه رضایی

        کتابی زیبا با ترجمه‌ای عالی بود.
دوستش داشتم و چیزهای زیاد و مختلفی می‌توانم در مورد این کتاب بگویم  اما به جهت طولانی نشدن یادداشت، کلیتی می‌نویسم.
اگر بخواهم توصیفش کنم می‌گویم شبیه سیگار بود :) از آن سیگارهایی که پیرمردهای عراقی پشت هم می‌کشند؛ تلخ، غلیظ و گس که فقط برای فراموشی تلخی زندگی دست به دامن نیکوتینش می‌شوند.
داستان تلخ بود اما چیزی مانند نیکوتین در بطن جملاتش وجود داشت که تلنگر می‌زد، آنچه از جریان زندگی واقعی گفت، آنچه از تلاطم حس وطن‌دوستی در فرات جوان گفت باعث می‌شد آدم بخواند و بخواند و بدون وقفه جلو رود.
تأمل برانگیز، عمیق و واقعی بود.
عمقش نوعی حس آشنای مشترک برای کسانی بود که در تحولات غرب آسیا زیسته و غمِ وطنِ رنج دیده‌شان را به دوش کشیده‌اند.
      
60

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.