یادداشت کتاب‌فام

کتاب‌فام

کتاب‌فام

9 ساعت پیش

        ۶۴۵ صفحه‌ در ۱۱ ساعت و ۱۵ دقیقه.
‌
منی که سه اثر دیگر «ماگدا سابو» را که به فارسی ترجمه شده‌اند خوانده‌ام، محکومم که «ابیگیل» را با دیگر آثار «سابو» مقایسه کنم. «ماگدا سابو»یی که رمان «در» را نوشته؛ رمانی که از بین چهار اثر به فارسی ترجمه شده‌ی «سابو»، به لحاظ زمانی آخری‌ست اما قبل از دیگران به فارسی ترجمه شد، رمانی که به سادگی بی‌نظیر است، به سادگی پیچیده است و فوق‌العاده، بعدش «خیابان کاتالین» را خواندم که سانسورهای خاص خودش را داشت و برایم ناخوشایند بود اما باز هم جذبه‌های قلم نویسنده‌اش برایم ملموس بود، بعد «ترانه‌ی ایزا» که سکوت و وهم‌اش را بسیار دوستش داشتم و حالا «ابیگیل».
‌
تا آخرین لحظات به خودم می‌گفتم که «ابیگیل» را در آخرین رتبه قرار خواهم داد شاید چون ساده است اما، سادگی مختصّ «ماگدا سابو»ست و مگر ساده زیباترین نیست؟ اما حال که کتاب را تمام کرده و بسته‌ام و در ذهنم مرورش می‌کنم، می‌بینم که این رمان چیزی فراتر است از سرگذشت یک مدرسه‌ی دخترانه در شهری مرزی در دورافتاده‌ترین شرق مجارستان؛ فراتر از زندگی روزانه‌ی دختری که در این مدرسه‌ی کاتولیک‌محور روزگار می‌گذراند.
‌
«ابیگیل» در ۱۹۷۰ نوشته شده و سرگذشت دختر نوجوانی‌ست که به امر پدر نظامی خود در راستای امری حیاتی از زندگی امروزی پایتخت بریده و وارد مدرسه‌ای شبانه‌روزی و دینی می‌شود که می‌شود به نحوی اسمش را حتی زندان هم گذاشت. رمانی‌ست شیوا و با نثری ساده، ترجمه‌ی خیلی خوبی دارد و ناخودآگاه زمین نمی‌گذاریدش چون در عین سادگی، پیچش‌های هنرمندانه‌ی نویسنده‌اش را دارد و اوقات پرتنش و پرکشش مختصّ خودش را.
‌
داستان کتاب در بحبوحه‌ی جنگ بزرگ در ۴۴-۱۹۴۳ اتفاق می‌افتد اما چون در شهری مرزی و دورافتاده و به دور از غوغای جنگ است، تا به آخر کتاب از گردوخاک جنگ در امان می‌ماند و به این خاطر، مرا به یاد «طبل حلبی» می‌اندازد؛ و حالا فکر می‌کنم که اشتباه است که بخواهم «ابیگیل» را با دیگر کتاب‌های «سابو» مقایسه کنم، اصولن هیچ‌کدام از کتاب‌های این نویسنده‌ی خوش‌قریحه و خوش‌نویس مجار را نباید با دیگر آثارش مقایسه کرد هرچند که جنگ، در تمامشان با تونالیته‌های رنگی متفاوت در جریان است.
      
16

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.