یادداشت hanieh

hanieh

hanieh

5 روز پیش

        
ببین... اگه یه روز صبح بیدار شدی و دیدی که همه‌جا پر از آدمای بی‌حوصله‌ست که فقط می‌خوان حواسشونو پرت کنن، گوشی از دستشون نمی‌افته، اخبار رو فقط تو تیتر می‌خونن و کتابم شده یه دکور قشنگ برای قفسه که البته که نه! می‌سوزوننشون، بدون که بردبری حدود ۷۰ سال پیش همین الآن رو پیش‌بینی کرده بود.

فارنهایت ۴۵۱ یه جور شاهکار پیش‌گویانه‌ست. بردبری تو سال ۱۹۵۳ اینو نوشته، ولی قشنگ انگار دیروز از خواب بیدار شده، اینستاگرام و توییتر رو چک کرده، یه لیوان قهوه خورده، بعد نشسته گفته: «خب بذار یه رمان درباره‌ی آینده‌ی احمقانه‌ی بشر بنویسم.»

تو این دنیا، کتاب خوندن ممنوعه. آتش‌نشان‌ها کارشون خاموش کردن آتیش نیست؛ برعکس، می‌زنن کتابا رو آتیش می‌زنن! یعنی اگه تو اون دنیا باشی و بیو اینستاگرامت نوشته باشه "عاشق کتاب"، سریع میان و می‌سوزوننت با کتابات!

قهرمان داستان، مانتگ، اولش یکی از همین آتش‌نشان‌های حرفه‌ایه، ولی بعد یه تلنگر می‌خوره ، و می‌فهمه که یه جای کار دنیا خیلی می‌لنگه.

بردبری تو این کتاب بهت می‌گه: اگه فقط دنبال راحتی، سرعت، و سرگرمی باشی، تهش می‌شی یه آدم تهی که حتی نمی‌فهمی تهی‌ای. چون دیگه نه سوالی داری، نه کنجکاوی، نه عمقی.
جمع‌بندی با زبان ساده:
فارنهایت ۴۵۱ یه اثر خفن، تند و تیز، و بامزه به طرز ترسناکیه که اگه الان نخونی، بعداً که دنیامون شبیه کتاب شد، مجبوری با حسرت بگی: "ای کاش همون موقع خونده بودم..."

      
229

26

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.