یادداشت محمدرضا عزیزی دلفانی

        یک داستان شیرین، با حال و هوای صاف و صمیمیِ آغشته با هر آن‌چه که با روستا می‌آید. سخت‌کوشی، زیبایی های طبیعی، کشاورزی، باغ، حیوانات اهلی و مقداری نادانی. داستان پر از جمله هایی است که تو را یاد ایران و ایرانی می‌اندازد. ایران مرکزی. از سرو می‌گوید، از گرما و نخل. از بهارنارنج و انجیر. و عشق. 
      
3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.