یادداشت هانیه
1403/6/25
راوی این داستان یک قاتل قراردادی (شخصی که از طرف شخص دیگر استخدام می­شود تا فرد یا گروهی از افراد را به قتل برساند) است. او به محض رسیدن به هتلش در مادرید نامه­ای با عکسی از قربانی بعدی خود دریافت می­کند. این درحالی­ست که او منتظر است تا دوست دخترش از تعطیلاتش در مکزیک برگردد. هرچند که حقیقت امر این بوده که این تعطیلات، هدیه قاتل ما برای ازسربازکردن او برای رسیدن به کارهایش است. برخلاف قانون اصلی قاتلان حرفه ای که تاکید بر تنها زندگی کردن و داشتن حداقل ارتباط با دیگران، تقریبا سه سال می­شود که با او رابطه دارد. کمی بعد او نامه­ای از طرف دوست دخترش دریافت می­کند که در آن خبر از آشنایی با مرد دیگری در مکزیک می­دهد و می­خواهد که با او بماند. ابتدا او این اتفاق را به فال نیک می­گیرد تا بتواند به خیال راحت به ماموریت خود برسد اما این فکر برای مدت زمان کوتاهی کارساز است و او می­بیند که نمی­تواند از فکر کردن به دوست دختر خود دست بردارد. اما داستان اصلی از زمانی شروع می­شود که برای پیدا کردن قربانی خود راهی استانبول می­شود و ذهن کنجکاو او لحظه ای تنهایش نمی­گذارد. او مدام در تلاش است که بیشتر درمورد قربانی خود بداند و همین موضوع برای او دردسرساز می­شود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.