یادداشت محمدحسین خوشمهر
1403/5/17
این کتاب شرح مختصری از کتاب عصر سکولار از چارلز تیلور هست؛ یه کتاب ۹۰۰ صفحهای از یه فیلسوف، که توسط یه استاد دانشگاه خلاصه شده. پس خلاصه کردن این کتاب این جا دیوانگیه. سعی میکنم یکم سوال اصلی کتاب رو توضیح بدم و از تجربهم تو زمان خوندنش بگم. تو این کتاب (و احتمالا کتاب اصلی، به ادعای این کتاب)، بحث در مورد دوران معاصره که تیلور بهش عنوان عصر سکولار رو داده. البته تعریفش از سکولار (تو این ترکیب) با چیزی که به عنوان سکولار میشناسیم متفاوته. ویژگی اصلی این عصر تو این کتاب، «فشار قیچیوار»عه. میگه فرقی نداره شما تو این دوران به چیزی ورای ماده اعتقاد داشته باشید یا نه، در هر حال آروم نمیگیرید. از تغییراتی توی جامعه و نگاه عموم ایجاد شده که دیگه دینداری به راحتی گذشته نیست و آدمِ دیندار، هر روز شخصا با سوالاتِ اساسیای مواجه میشه، و از طرفی آدم بیدین هم اگه دنیا رو تماما مادی ببینه، باز هم جای خالی یه چیزی که نمیدونه چیه رو حس میکنه. این کتاب هم در نهایت جوابِ متقنی برای این سردرگمی نداره ولی سعی میکنه پیشینه و نحوهٔ شکلگیری این وضعیت رو بیان کنه و ظرافتهاش رو بگه. کمک میکنه تا بهتر بتونیم درکش کنیم؛ سوالات اساسی، رو بیاد و جوابهای ضعیف به اونا پس زده بشه. خوندن کتاب حوصله میخواد و باید با تأمل و دقت جلو رفت. میتونه تغییراتی تو نحوه نگاه آدم به دنیا ایجاد کنه. کتاب پر از ارجاعات به اسامی و مفاهیمِ فلسفهٔ غربه و اگه مثل من با این حوزه آشنایی ندارید، یا خوندن کتاب به شدت کند و تقریبا نشدنی میشه، یا با یه فهم سطحی از روی خیلی از ظرافتهای بحث عبور میکنید. شانسی که من داشتم این بود که این کتاب رو (به کُندی) با یه جمعی همخوانی کردیم که توش یه نفر با این مباحث آشنا بود. خوندن کتاب خیلی طول کشید ولی در مورد خیلی از ارجاعات توضیحات مبسوطی داده میشد و خیلی از مثالهای کتاب که برای کشورهای غربی و مسیحیت بود، به مثالهای داخلی ترجمه میشدن. یکی از قسمتهای جالبش، اون جاست که توضیح میده لیبرالیسم خودش یه دینعه و اتفاقا ریشه در بستر قبلیش، یعنی مسیحیت داره. این که لیبرالیسم هم نوعی ایدئولوژیه رو قبلتر هم باهاش مواجه شده بودم ولی تو این کتاب خیلی روشن و واضح ابعاد این قضیه رو نشون میده. جمعخوانی کتاب خیلی با خوندن یه کتاب فرق داره. اگه فرصتش رو داشتید حتما تجربهش کنید. از این که برداشت یه نفر دیگه از پاراگراف یکسانی که هر دوتون خوندید چقدر میتونه متفاوت باشه شگفتزده میشید. و دیدن بحث از نگاه افراد مختلف به فهم عمیقتر کمک میکنه. مخصوصا کتابی مثل این. در مورد ترجمه: من بخشهایی از کتاب رو به زبان اصلی هم خوندم تا بتونم متوجه بشم. تو همون مواجهه محدود با متن اصلی، مشخص بود که ترجمه این کتاب کار سختیه. یکی از دلایلش اینه که نویسنده عبارات و کلماتی که نیاز داشته رو خلق کرده ولی تو فارسی ساختن کلمه مثل انگلیسی نیست. مترجم هم مشخصا سعی کرده به متن کاملا وفادار باشه؛ ولی این باعث شده که فهم متن سخت بشه. خیلی از جملات بود که اگه مترجم یکم از متن اصلی فاصله میگرفت، منظور نویسنده خیلی راحتتر منتقل میشد. در کل ترجمهٔ بد نیست، ولی خوب هم نیست. https://khoshi.net/how-not-to-be-secular.html
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.