چه کتاب عجیب و غم انگیزی بود.
درسته ریتم کند و بدون هیجانی داشت،
اما همین هم برای رسوندن پیام این کتاب بود.
در طول داستان منم هر بار با دروگو امیدوار میشدم و دوباره این امید تبدیل به هیچ میشد.
فک کنم یه تیکه از من هم همراه دروگو توی قلعه باستیانی
جا موند...