یادداشت فرشته غلامی
1403/3/23
4.1
30
#بابا_گوریو رمانی کلاسیک از ادبيات فرانسه اثر اونوره دو بالزاک که در نیمهی اول قرن نوزدهم به چاپ رسید، رمانی که سعی در انعکاس وضعیت اجتماعی و سیاسی زمانهی خود دارد. شروع کتاب مانند اکثر آثار کلاسیک پر از توصیفاتی است که ممکن است خواننده را خسته کند و قید خواندن کتاب را بزند اما از صفحهی صد به بعد، داستانِ کتاب رفته رفته شکل میگیرد و جذابیتش نمودار میشود طوری که با خواندن دو سوم از کتاب، دیگر نمیتوانی کتاب را زمین بگذاری. جالب آن است که بالزاک نوشتن این کتاب را سه ماه پس از پدر شدن خودش شروع میکند. همانطور که از اسم کتاب پیداست، داستانِ کتاب در مورد مردی است به نام گوریو که عشقی افسانهای و ماورایی به دو دخترش دارد؛ عشقی که در نهایت او را به نیستی و هلاکت میکشاند. عشقی که دخترانش انگار آن را وظیفهی پدرشان میدانند و هر کاری میکنند که از این عشق، نهایت سوءاستفاده را بکنند. داستان اما قهرمان دیگری دارد که جوانی فقیر و دانشجو و به قول پاریسیها، یک شهرستانی است، جوانی به نام اوژن راستینیاک که سرنوشت و زندگیاش با این پدر و دختران گره میخورد، جوانی که تمام آرزو و هدفش، وارد شدن به جامعهی اشرافی پاریس است. جامعهای که بالزاک از فرانسه به تصویر میکشد جامعهای بر مبنای پول و مادیات است. جامعهای که در آن پول حرف اول را میزند و این ارزش حتی تمام عواطف بشری اعم از عواطف فرزند به پدر، همسر به همسر و انسان به انسان را تحتالشعاع قرار داده و حتی دین را هم در خود هضم کرده است، تا جایی که میگوید: "دو کشیش و پسر سرودخوان و خادم آمدند و همهی آنچه را که در این زمانه میشود به هفتاد فرانک خرید دادند، زمانهای که دین آنقدر غنی نیست که رایگان دعا بخواند." جامعهی اشراف پاریسی که از بیرون نماد شکوه و عظمت و زیبایی است ولی در درونش خیانت و فساد و دو رویی موج میزند، حس انزجار و نفرت و مبارزه را در جوان دانشجو بیدار میکند... #اونوره_دوبالزاک #مهدی_سحابی #یادداشت #معرفی_کتاب #ادبیات_فرانسه
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.