یادداشت محمد فائزی فرد

روایت: مفاهیم بنیادی و روش های تحلیل
        حاصل خواندن کتاب روایت، رسیدن به دو اصل مهم و بنیادین است.
1. همه جا روایت هست.
2. هر روایت، معنایی دارد.

بخواهم واضح‌تر بگویم:
اصولا ذهن ما ذهن روایت‌جویی است. در این حد که یک عده به دنبال روایتِ خارج از قواعد فعلی و انسانی می‌گردند. مثلا آیا رقص مرغ‌کریچ‌ساز نر و آن تزئین لانه هم روایتی در خود دارد؟
و هر روایت، جدای از آنچه روایت می‌کند، خود حاصل/سازنده دیدگاه و نگاهی است. اینگونه است که روایت من از کودک کار می‌تواند فخرفروشانه و حاصل زندگی تجملاتی من باشد که کودک در آن سوژه دست‌چندمی روایت است و من و عمل من روایت دست بالا است. یا نگاه شما به همان کودک که از فرم روایت، کانونی‌سازی، زاویه نگاه و... حاصل می‌شود، معنایش این باشد که کودک کار محق و طلبکار باشد از من و شمایی که حق او را پایمال کرده‌ایم؛ یا در وجهی بالاتر، من/شما و کودک کار یکی باشیم و...
      
82

9

(0/1000)

نظرات

آقا چقدر این مثالی که از "روایت خود سازنده دیدگاه ما به جهان است" بجا و درست بود.
مرسی که همراه بودی. 

2