یادداشت فاطمه رجائی
1402/3/12

پرستار وارد شد و نَن شنید که میگفت به نظر او بحران، آن شب از راه میرسد. او از دای پرسید: بحران چیه؟ دای محتاطانه گفت: فکر کنم همان چیزی ست که پروانه از آن بیرون میآید، بیا از جِم بپرسیم. . ماجرای این کتاب بیشتر درمورد بچه های آنه و گیلبرته؛ درمورد جِم، والتر، نَن، دای، شرلی و ریلا. درمورد روابط، تخیلات، آرزوها و دلزدگی های بچه هاست. غم هاشون که با یک آغوش، شنیده شدن و کمی روشنگری محو میشه مثل ساحل مه گرفته بندر فورویندز بعد توفان. *او خوب می دانست خراب شدن یک رؤیا، چه طعم تلخی داشت. آنه: قدرت خیالبافی، قدرت بزرگی ست... ولی مثل همه قدرت های دیگر، ما باید آن را تصرف کنیم، نه اینکه اجازه بدهیم آن ما را تصرف کند... باید یاد بگیری که مرز بین خیال و واقعیت را گم نکنی. فقط در اینصورت میتوانی موقع سختی ها به دنیای زیبای خیال هایت پناه ببری. خود من، همیشه بعد از یکی دو سفر به جزیره خیال هایم راحت تر میتوانم مشکلم را حل کنم. . دیدن آنه در نقش یک مادر خیلی میتونه دل نشین باشه. ولی خانم مونتگمری خیلی ظریف داره آنه رو به حاشیه میکشه و جا برای شخصیت های جدید باز میکنه ولی انگار حواسش نبوده ما با آنه بزرگ شدیم، نمیتونیم یه بار دیگه با بچه ها این راهو بریم. . _ کتاب ششم آنشرلی . ۰۲/۳/۱۵
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.