یادداشت علیرضا نوریان

سه شنبه ها با موری = Tuesdays with Morrie
        موری پیر و بیمار شده است. هر روز صبح که بلند می‌شود، باید اعضای بدنش را چک کند که مطمئن شود هنوز کار می‌کنند. دکتر به او یاد داده است که میزان قابل استفاده بودن شش‌هایش را با نفس کشیدن اندازه بگیرد و او هر روز فاصله خودش را با مرگ می‌سنجد.

موری می‌داند که بسیاری از لذت‌های زندگی مثل راه رفتن در طبیعت را دیگر هرگز تجربه نخواهد کرد. او ناراحت نیست و مردن را پذیرفته است. موری در این حال، به دیگران فکر می‌کند. مشکلات آنها را می‌شوند و با آنها هم‌دردی می‌کند. کمک کردن به دیگران به او احساس زندگی کردن می‌دهد.

موری به نعمت‌های بی‌شمار جوان‌ها غبطه می‌خورد ولی می‌گوید که جوان بودن آن قدرها هم خوب نیست. او می‌داند که بسیاری از جوان‌ها احساس بدبختی می‌کنند؛ احساس نرسیدن و موفق نشدن. به نظر او، جوان‌ها عاقل نیستند، درک بسیار اندکی از زندگی دارند، تحت تأثیر دیگران هستند و تبلیغات را باور می‌کنند.
      

22

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.