یادداشت ملیکا🌱
1403/12/2
بسمالله. "آری، خطرناکترین و در ضمن ناشناختهترین و پنهانیترین قیافهی استعمار غربی، امپریالیسم فرهنگی و فکری اوست که اول فکر و تعصب و اندیشه را از بین میبرد، طرز برداشت ما را از دین تغییر میدهد و جاده نفوذ و زمینه استقرار خودش را در اذهان و در متن جامعه غیر اروپایی میکوبد و صاف میکند و هجوم اقتصادی و نظامی را بهدنبال میآورد. اگر امپریالیسم فرهنگی وجود نداشت راه باز نبود." این کتاب از پیشگفتار و دو دفتر تشکیل شده است. در پیشگفتار که اتفاقا خیلی بهجا هم بود، ابتدا به شبههای که در آن زمان راجع به علامه اقبال مطرح شده بود توسط شریعتی پاسخ داده میشود که چرا برای اقبالِ سنّی، کنگره و بزرگداشت میگیرید؟ و از همان ابتدا شریعتی برای ما روایت میکند که اقبال گرچه سنّی است اما چه اشعار نغزی برای اهلبیت دارد. دفتر اول متن سخنرانی دکتر در کنگره بزرگداشت اقبال در سال ۱۳۴۹ را در بر دارد و دفتر دوم نوشته مفصلی از دکتر راجع به اقبال است. دکتر شریعتی را میتوان از احیاگران نام اقبال لاهوری برشمرد چرا که اقبال در کنار سیدجمالالدین افغانی از شخصیتهاییست که وی بسیار شیفته آنهاست و کرّاراً از آنها نام برده و همچنین برپایی بزرگداشتی برای او که از نتایجش، نگارش این کتاب است. این را به وضوح من هم که متولد دههها بعد از درگذشت دکتر شریعتی و برپایی این کنگره هستم، میتوانم تایید کنم چون تا قبل از خواندن کتاب، تقریبا هیچ شناختی از لاهوری نداشتم -الان هم خیلی کم دارم:)- ولی لااقل نامش را شنیدهام و در نظرم نقشی بیش از شاعر دارد. مطالب این کتاب هم تقریبا مطالبیست که بارها دکتر در مواقع و زمانهای مختلف آنرا بیان نموده و مثل باقی کتابهای او، اینطور نیست که صرفا بر یک موضوع متمرکز باشد، شاید چندین صفحه بگذرد و مخصوصا در دفتر دوم کتاب نامی از اقبال نیاید! چون دکتر شخصیت ایدهآل خود را در اقبال مییابد موضوع را بزرگداشت او قرار میدهد و در ضمن معرفی او، باز به عقاید خویش میپردازد. اما مگر اقبال کیست که شریعتی شیفته اوست؟ اقبال عارف و شاعر و مبارز و غربدیده و درعین حال به اصالت خویش پایبند و سیاسی و یک رهبر ضداستعمار و متفکر و... این دقیقا انسانیست که شریعتی بسیار دوست دارد و در سخنرانیهای مختلفش این نوع انسان را بهعنوان نمونه معرفی میکند، شریعتی معتقد است اسلام زنده است اما تکهپاره شده، علی هنوز زنده است اما هرکس یک جزئی از علی را گرفته. یکی منحصرا به عرفان میپردازد و شیفته علی میشود چون علی عارفی با سینهای بسیار گدازان است، یکی در بُعد پهلوانی و شجاعت علی را میستاید چون علی در شجاعت زبانزد است، یکی به سیاست میپردازد و دلباختهی عدالت علی میشود چون او اسوهی عدالت است و همینطور یکی یکی... اما کیست که همه را با هم داشته باشد؟ درست مانند الگویی که اسلام میخواهد از انسان بسازد. اسلام انسان را تکبعدی نمیخواهد، اینکه او صرفا عارف یا شاعر شود و به سِیر خود بپردازد و به جامعه کار نداشته باشد، یا صرفا به عدالت اجتماعی بپردازد و مانند مارکسيسم که به ماتریالیسم روی آورد شود، یا انسانیکه به غرب رود و پیشرفتهای علمی و مادی را ببیند و از خود بیخود شده و عقیدهاش این شود که از فرق سر تا نوک پا باید فرنگی شویم! یا بالعکس، در جمود و ارتجاع و عقبماندگی بهسر بَرَد، انسان مدّنظر اسلام اینها نیست. شریعتی اقبال را انسان نمونه برمیشمارد چرا که او همه اینها بود، هم عارف بود و علاقهمند به مولوی و هم اشعار بسیار زیبایی داشت و هم رهبری مبارز و ضداستعمار بود و پرداختن به یک بُعد، او را از رسیدگی به سایر ابعاد انسانیاش باز نداشت. همچنین آن عبارت نسبتا معروف شریعتی در این کتاب آورده شده: "پای یکی از این قراردادهای سیاهی را که در این قرن و بیش از یک قرن تدوین شده و این قراردادهای شوم استعماری که در میان کشورهای اسلامی افریقا و آسیا با امپریالیسم منعقد گردیده، یعنی تحمیل گردید، زیر یکی از این قراردادها امضای یک عالم اسلامی وجود ندارد. متاسفانه و با کمال شرمندگی همه امضاها از تحصیلکردههای مدرن و روشنفکر و امروزی و غیرمتعصب و... است." این همان بخشیست که میتواند پاسخی به منتقدان شریعتی باشد، همآنان که او را به بهانه حمله به روحانیت و مذهب میکوبند، دکتر اگر جایی به روحانیت و ارتجاع و جمود حمله کرده در بسیاری از موارد خیلی بیش از آن به روشنفکران و فرنگیمآبها حمله کرده و اساسا او هردوی این گروهها را یکی میداند و معتقد است شاید ظاهر مرتجعان با روشنفکران تفاوت داشته باشد اما باطناً یکی هستند و به یک نتیجه میرسند: عقبماندگی جوامع اسلامی. و البته حملات دکتر بیدلیل و از روی حبّ و بغض شخصی نبوده، اگر در جامعه روحانیت به شخصی ایراد گرفته یا گروهی را مورد عتاب قرار داده به دلیل عقبماندگی آنان و بیخاصیتی آنان برای جامعه خویش بوده است. چون چراغِ لاله سوزم در خیابانِ شما ای جوانانِ عجم، جان من و جان شما حلقه بر گِردم زنید ای پیکرانِ آب و گل آتشی در سینه دارم از نیاکان شما... رحمت خدا بر علاقه اقبال لاهوری، دکتر شریعتی، سید جمالالدین افغانی و همه آنان که اندیشه پیشرفت جوامع اسلامی را در سر داشتند و دارند...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.