یادداشت
1402/4/7
3.5
19
قیمت پشت جلد این کتابی که من دارم ۶۵۰۰ تومنه! بله درست خوندید. این کتاب رو خیلی سال پیش خریدم. اما تنبلی و دورهای هم بیعلاقگی به ادبیات آمریکا باعث شد تازه بعد بیش از ده سال و به خاطر در طرح کتابخوانیام: هر روز ۱۰۰ صفحه، دست بگیرمش. برای من عجیب جذاب بود خوندنش لذتبخش. به شخصه ادبیلت و کلام ونهگات رو از ادبیات و نوشتههای سلینجر بیشتر دوست دارم. هر چند هر دو درباره جنگ نوشتن و به نوعی ضد جنگ هستن اما ونهگات درگیرکنندهتر بود برای من. تو کارهای سلینجر سرما و خشکی غیرقابل تحملی موج میزنه. فصل اول کتاب شرح حال و توضیحات خود ونهگات از تجربیاتش و سروکلهزدن هاش با نوشتههاش بود. این فصل در اصل خودش جزئی از رمانه و نه پیشگفتار. این حضور نویسنده در بخش اول داستان و البته در طول رمان انگار یه یادآوریه که اگر چه دارین داستان میخونین ولی کم از یه واقعیت تلخ نداره. در واقع متن کتاب چیزی بین رمان و گزارش/زندگینامه است. از فصل دوم ونهگات ماجرای بیلی پیلگریم رو شروع میکنه که کهنهسربازی بیزبون و سربهزیره و خودش رو در همه طول حیاتش به دست جریان زندگی سپرده. چندان سختگیر و ایدهآلیست نیست و به راحتی با شرایط خودش رو وفق میده. ونهگات به بهانه داستان بیلی و ماجراهاش، به نقطه مرکزی داستان که بمباران عظیم شهر درسدن بود، میرسه. تا اینجا هر از گاهی ونهگات خودش رو تو داستان با شیطنت گنجونده بود اما اینجا تو درسدن حضورش پررنگتره. کنار یا پشت سر پیلگرامه در حالی که پیلگرام خودش نمیدونه مورد توجه و تحت نظر نویسنده و به تبعش خوانندههاست. اون فقط در نهایت سکوت و شاید کمی بیاختیاری، در یک زمان به خواب میره و در زمان دیگه بیدار میشه. از هیچکدوم این تغییرات هم تعجب نمیکنه و براش عادیه. انگار همزمان و موازی هم داره این لحظات رو پیش میبره. و این "انگار لحظهها موازی هم هستن" دقیقا رویکرد بیلی زائر (پیلگرام) نسبت به زندگیه. رویکردی که بعد ربوده شدنش به ترالفامادور و مصاحبت با موجودات فضایی یاد گرفته و پیشه خودش کرده. به خاطر محصور نبودن این موجودات تو خط افقی و تکجهتی زمان، اتفاقات و لحظات زندگی میتونه همزمان و همیشه براشون رخ بده. بیلی هم با این سبک عقیده سازگار شده و همزمان که میمیره، به زمانی دیگه سفر میکنه. برای همین میگه کمی میمیرم و بعد زندگی میکنم. این یک جهتی نبودن زندگی باعث شده مرگ برای ترالفامادوریها سخت و غمبار نباشه و باهاش به مثابه یه اتفاق مثل بقیه رخدادها رفتار کنن. برای همین به راحتی میگن: بله، رسم روزگار چنین است... جالبه که انقدر این جمله رو خوندم، هر جای کتاب کسی یا چیزی میمرد، مثل یه ذکر ناخودآگاه تکرارش میکردم. داستان بیلی به خاطر سفرهای زمانیش ترتیب زمانی خطی نداره. ماجراهای بیلی از یک سوم آخر زندگیش شروع میشه و در نیمه اول زندگیش تموم میشه. یه بهانه رفت و آمدهای این زائر بیصدا و مطیع، نظرات ضدجنگی ونهگات رو میخونیم که با رندی همه دوستداران و سیاستمداران طرفدار جنگ رو مسخره کرده و زیر سوال برده. همین ظرافت کلامش و البته ترجمه خوب علی اصغر بهرامیه که خوندن این کتاب رو لذتبخش کرده. بدون دلیل خاصی میدونم که اگه همون ده سال پیش که کتاب رو ۶۵۰۰ تومن خریده بودم، خونده بودمش، انقدر لذت نمیبردم و حتی شاید میگفتم چه متن بیخودی. شاید لازم بود ده سال یه گوشه منتظر باشه.
4
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.