بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت tasnim

tasnim

1402/03/02

                برخی از انسان ها فهمیدنشان سخت است . شاید همه چی برایشان مهم باشد و به آنها بیشترین اهمیت را بدهند اما چیزی که بنظر می رسد این نیست . کمی که با آنها وقت بگذرانیم متوجه آن می شویم که آن ها درون شان پر از احساسات فکر هایی است که کسی از آن ها چیزی نمی داند .
کتاب بیگانه اثر آلبر کامو کتابی است که شاید با بار اول خواندن آن همه چیز بی معنا و عجیب باشد. شاید با خواندن آن به این فکر کنید که آلبر کامو درون انسان هاو تیرگی و ابهام دل بشر را در نوشته هایش به تصویر کشیده است . اما او مورسو را خلق کرده است که بدون نقاب های همشیگی مردم زندگی کند و چیزی باشد که حقیقتا است . او می خواهد شخصیت اش را در دنیای واقعی جان دهد که به خوبی او را پرورش داده است 
بیشتر مخاطبان داستان کتاب بیگانه و شخصیتش را با کلمات بی مسئولیت، بی احساس، پوچ گرایی و... توصیف کرده اند . به نظر مقداری از آنها قابل قبول است مانند تکه ای که مورسو به رمون بر میخورد و او مورسو را برای خوردن شام دعوت می کند و مورسو برای خلاصی از زحمت پخت و پز پیشنهاد او را می‌پذیرد شاید عقیده ی درستی نباشد و منفعت طلبی برای موروسو باشد . اما رمون هم این محبت را برای حل شدن مشکل خودش می کند و قصد دارد از مورسو کمک بخواهد،این سنت انسانی است که در مقابل لطف کسی، به او خدمتی کنیم . 
میتوان گفت که داستان این کتاب حول محور واقعیت چرخیده است و زندگی واقعی در آن پررنگ است و کسی در آن چیزی را مخفی نمی . برخلاف داستان هایی که واقع گرا نامیده میشود اما در همه چیز باید جادو و کلکی باشد که بتوان ابتدا و انتهای داستان را به هم وصل کرد .
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.