یادداشت میم مهرابی
1401/3/12
تو از شکوفه پُری از بهار لبریزی تو سرو سبز تنی با خزان نمیریزی تو آفتاب بلندی ز عشق سرشاری تو در خالی این شب ستاره میریزی تمام خانه پر از نور ناب خواهد شد اگر به صبحدم ای آفتاب برخیزی شبی که مرگ میآید به قصد کوچهی عشق چو بال شوق ز بالای ما میآویزی بهار با تو درختی است بینهایت سبز دریغ و درد از این بادهای پاییزی شبی چو ابر بیا تا به باغ خاطر من چنان که با همهی جان من در آمیزی
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.