یادداشت ماهان خلیلی
6 روز پیش

"بر این باور نیستم که جامعهی توصیف شده در رمانم قطعا موجودیت خواهد یافت. اما باور دارم چیزی کموبیش مشابه میتواند رخ دهد.-جورج اورول-" شاهکار کمنظیری که اورول در سالهای پایانی زندگی خودش دست به نگارشش زد، آنچنان غنی و درکشدنیه که خوندنش بسیار واجبه. کتاب به سه بخش تقسیم میشه؛ بخش اول شرح جامعه و کارکرد اونه و جایی که شخصیتها شکل میگیرن و به اوج خودشون میرسن، در بخش سومه. نوشتن در این چارچوب کار بسیار دشواریه و حرف زدن درباره کتاب و مفاهیمش نیازمند جای دیگر و پرداخت بهتریه. تنها چیزی که میشه گفت اینه که شاهکار کمنظیر اورول، فراموشنشدنی و اثریست چندوجهی. "اگر تمامی لذتهارا در روند کنونی زندگی نابود کنیم، چه آیندهای برای خودمان تدارک دیدهایم؟ اگر انسان نتواند از بازگشت بهار به وجد بیاید، چرا باید از آرمانشهری خرسند باشد که از زحمت جسمانیاش میکاهد؟ به اعتقاد من، اگر عشق ایام کودکی را به چیزهایی نظیر درختها، ماهیها، شاپرکها حفظ کنیم، تحقق آیندهای آبرومند و توام با آرامش اندکی محتملتر میشود، و اگر مروج نظریهای باشیم که چیزی را شایسته ستایش نمیداند مگر فولاد و بتن، صرفا این امکان را قطعیتر میسازیم که ابنای بشر برای مازاد نیرویشان مفری نیابند مگر نفرت و تقدیس قدرت." «جورج اورول»
(0/1000)
joiboy
6 روز پیش
1