یادداشت مریم قاروبی

مریم قاروبی

مریم قاروبی

6 روز پیش

        ماجراهای گودون و داداش کوچولویش گاستون
از وقتی برادر کوچکم گاستون به دنیا آمده، مامانم بی هوش و حواس شده و از صبح تا شب به گهواره‌ی گاستون چسبیده و مرتب می‌گوید: “ناز، ناز، خوشگل من، ناچ، ناچ، پیشت…”
می‌ترسم با این کارهایش، گاستون را خل و چل کند😅
برای همین تصمیم گرفتم خودم برای گاستون کاری بکنم!
“عزیرم، خواهر بزرگترت فوق‌العاده است و می‌خواهد چیزهای مهمی در زندگی به تو یاد بدهد.”🫠
      
10

1

(0/1000)

نظرات

من همه ی جلد هاش رو خوندم
2

1

مریم قاروبی

مریم قاروبی

6 روز پیش

چه خوب 😍 جلد آشپزیش از همه‌شون خنده‌دارتر بود 

0

دقیقا 🤣
@maryamb0ok 

0