یادداشت نرگس خالقی
1404/5/28
دختری روی تخت خانه دراز کشیده است. مُرده است. همسرش سالن خانه را بالا پایین میرود، بارها و بارها از کنار تخت و زنش رد میشود و با خودش بلند بلند حرف میزند. آنقدر بلند که همهمان میخوانیماش. ماجرا از زبان مرد است. ما بیرون گود نشستهایم و میخواهیم بفهمیم بین این زوج چه اتفاقی افتاده است. تعلیق داستان تا آخر نمیافتد. با شخصیتها عصبی میشویم و آرام میگیریم. نه مرد و نه زن قصه اسم ندارند. قرار است هر خوانندهای خودش جای شخصیتها بنشیند، فکر کند و ببافد. این داستانِ کتاب نازنین است. داستایوفسکی نویسندهای نیست که ناامیدتان کند. مخصوصا این اثر که حاصل دوران پختگی قلماش است. کوتاه است و جذاب. میشود یک نفس خواندش ( حداکثر دو ساعت) و تا ساعتها ذهن را درگیرش کرد. ترجمهی خانم بیدختی هم روان است و روی اثر نشسته است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.