یادداشت نرگس خالقی

        دختری روی تخت خانه دراز کشیده است.
مُرده است.
همسرش سالن خانه را بالا پایین می‌رود، بارها و بارها از کنار تخت و زنش رد می‌شود و با خودش بلند بلند حرف می‌زند. آن‌قدر بلند که همه‌مان می‌خوانیم‌اش.
ماجرا از زبان مرد است. ما بیرون گود نشسته‌ایم و می‌خواهیم بفهمیم بین این زوج چه اتفاقی افتاده است. تعلیق داستان تا آخر نمی‌افتد. با شخصیت‌ها عصبی می‌شویم و آرام می‌گیریم.
نه مرد و نه زن قصه اسم ندارند. قرار است هر خواننده‌ای خودش جای شخصیت‌ها بنشیند، فکر کند و ببافد.
این داستانِ کتاب نازنین است. داستایوفسکی نویسنده‌ای نیست که ناامیدتان کند. مخصوصا این اثر که حاصل دوران پختگی قلم‌اش است. کوتاه است و جذاب. می‌شود یک نفس خواندش ( حداکثر دو ساعت) و تا ساعت‌ها ذهن‌ را درگیرش کرد.
ترجمه‌ی خانم بیدختی‌ هم روان است و روی اثر نشسته است.
      
69

11

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.