یادداشت زهرا دشتی

از دو که حرف می زنم از چه حرف می زنم
        چند روز از شروع دویدنِ کوتاه مدتم نگذشته بود که سراغ کتاب از دو که حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم رفتم که چند سالی بود در کتابخانه ام خاک می‌خورد. چندین سال پیش بی‌آن‌که حتی بدانم موضوعش چیست، به پیشنهاد عزیزی، خریدمش. دو سه سال بعدش بود که فهمیدم ناداستانی از جنس خاطره‌نگاری پیرامون دویدن است و خوب، من را چه به ورزش؟! فارغ از بحث ورزش، آن زمان علاقه‌ای به ناداستان خواندن هم نداشتم. 
وقتی تصمیم گرفتم با حداقلی‌ترین زمان ممکن دویدن را شروع کنم، برای جلوگیری از احساس پوچی و عبث بودنی که همیشه ورزش به من می‌داد دست به دامن این کتاب شدم، هرچند که در خوانشش خیلی وقفه افتاد و قریب به بیست روز طول کشید.
موراکامی این کتاب را با دلیلش برای شروع دویدن آغاز می‌کند. یک رمان‌نویس، به خاطر کار دائم نشستنی‌اش، باید فکری برای سلامتی‌اش کند، منم هم! چه به عنوان یک توسعه‌دهنده‌ی نرم‌افزار چه یک نویسنده - هرچند من در حال راه رفتن با گوشی هم می‌نویسم!- چرا دویدن را انتخاب کرده بود؟ چون کمترین ابزار و پیش نیازها را داشت. یک جفت کفش ورزشی و جایی برای دویدن! من علاوه بر کفش اندک علاقه‌ای هم به دویدن داشتم و به جای جایی برای دویدن، یک تردمیل کهنه و خاک‌گرفته. او در سنی کمتر از سن فعلی من شروع کرده بود و با زمانی بیشتر، من دیرتر و با زمانی کمتر -به خاطر اضافه وزن، ضعف ریه و ماهیچه‌های ضعیف‌ و متاسفانه ناتوانی‌ها خاص سن بالاتر!
با موراکامی در کتاب همراه شدم. علاقه‌ی موراکامی به دوی ماراتن - که بر پایه‌ی استقامت است- با علایق من جور بود. دوست داشتم بدانم انتهای دویدن چیست؟ بیست سال دونده بودنِ موراکامی، دورنمای جالبی از دویدن، خستگی، درد و موفقیت به من داد. احتمالا هرگز در هیچ ماراتنی شرکت نکنم - اگر موراکانی اهل رقابت نیست، من از رقابت بیزارم- اما شاید روزی یک ماراتن تک نفره را تجربه کنم.
موراکامی علاوه بر دویدن از تشابه رمان‌نویسی و دوندگی هم می‌گوید. رنج نوشتن و رنج دویدن. اگر دست به قلم هستید، این بخش‌ها جذابیت ویژه‌ای برایتان خواهد داشت.
در نهایت خوانش این کتاب، برای کسانی که به ادبیات روایی علاقه دارند تجربه‌ی جذابی است که کسب آن را توصیه می‌کنم.
      
256

10

(0/1000)

نظرات

باقی کتاباش خوندیدن

0