یادداشت امیررضا سعیدی‌نجات

        بسم‌ الله

سبک گوتیک ژانری در ادبیات است که از ترکیب وحشت و مضامین عاشقانه به وجود آمده‌است.

با جست‌وجو به دنبال مولفه‌های سبک گوتیک بودم.
رازآلودگی، نفرین، مولفه‌های غیرطبیعی، مولفه‌های عاشقانه، شخصیت شرور، پریشانی عاطفی، کابوس، ضدقهرمان و زن ناتوان از جمله مولفه‌های این سبک است.

داستان پیرامون یک روستای دورافتاده و مرده است، جایی که اهالی اش بویی از زندگی نبرده‌اند. جایی که امروز فقط یک خانه در آن پیدا می‌شود که چشم را به خود مشغول می‌کند و همان خانه درب و پنجره‌هایش تماما چوب خورده است و امکان ارتباط با بیرون ندارد، فقط هر از چندگاهی به دلیل گرمای زیاد هوا، پنجره‌ای باز می‌شود و دو چشم لوچ از بالا به پایین نگاه می‌کند. دو چشمِ مربوط به زنی که روزگاری پر رفت‌وآمد ترین کافه آن حوالی را رتق و فتق می‌کرده است و همه در آن خانه زندگی و بودن را تجربه کرده‌اند.

بانویی که در آن خانه زندگی می‌کرده است روزی معشوق بوده و روزی دیگر عاشق...
روزگار معشوق بودن، عاشق را ویران کرد و روزگاری که عاشق شد، معشوقش او را به انتحار رساند.
درست مثل حکایت دنیا، درست مثل این مَثَل که گهی زین به پشت و گهی پشت به زین...
خانه در حال کج شدن و افتادن است و اهالی فقط نظاره‌گرند و مواظب، که نزدیک خانه نشوند.
گویی عشق در این روستا افسون شده است...
اهالی روستا نیز انگار این مَثَل را می‌دانند و سراغ عشق نمی‌روند، جمعیت روستا که در دوره‌ای پر از جوان بوده، امروز به شکل رخوت‌انگیزی پیر و خسته شده است. هیچ‌کس، دیگر به دنبال تجربه عشق و زندگی نیست و همه گویی از روزگار خسته شده‌اند.

کتاب تجربه جالبی از مطالعه داستان بلند است در سبک خودش، سبکی که تا به امروز نخوانده بودم.
      
9

28

(0/1000)

نظرات

اسب

اسب

1402/9/16

مکالرز خفن است آقا

1