یادداشت سیدطٰهٰ ربیعی

سیدطٰهٰ ربیعی

سیدطٰهٰ ربیعی

12 ساعت پیش

        [چشم از غروب منظره بستم
تا در خودم گریسته باشم
جدی نگیر فلسفه‌ها را 
من زیستم که زیسته باشم...]

چه میشود درباره این کتاب گفت؟ اگر دنیا رو پوچ بدانیم این کتاب میتواند برایمان برهانی واضح بر آن باشد و اگر این زندگی را پوچ ندانیم دست کم این کتاب ما را به فکر فرو می‌برد که آیا اصولاً معنایی در پس این زندگی و این شادی و ملال وجود دارد؟ 
.
کتاب از دو فصل تشکیل شده است و با درون مایه اگزیستانسیالیستی در فصل اول با نگاه زندگی در اکنون و لذت بردن از  زیستن به معنای زیستن پیش می‌رود. توصیفات بسیار خوب از لحظات کوچک زندگی و لذت بردن از طبیعت و پاسداشت وجود به خاطر فقط خود وجود و نه چیز دیگر. تا جایی که به فصل دوم برسیم. این میانه اوج داستان با قلم عجیب جناب کامو مو را بر تن آدم سیخ می‌کند. در ادامه اما یک چیز هست در فصل دوم که بیشتر درون مایه آن پوچی این زندگی در فلسفه اگزیستانسیال است و آن چیز همانی است که مرا بیش از همه به فکر می‌برد؛ مرد نهایتا به خاطر اینکه در مراسم تشییع مادرش گریه نکرده است محکوم می‌شود. فقط چون مانند همه نبوده است. چیز بیشتری نمیدانم و فقط میدانم همین می‌تواند سر رشته تاملاتی برای انسان باشد.
 به حق میتوان گفت این اثر یکی از بهترین آثار ادبیات کلاسیک جهان است و حتی فکر میکنم ارزش چندین بار خوانش را هم دارد. 

کتاب را البته من با ترجمه کاوه میرعباسی، نشر چشمه خواندم در طاقچه بی‌نهایت و میتوانم بگویم ترجمه شسته رفته و خوبی داشت نسبتا. *
.
      
266

26

(0/1000)

نظرات

حامد گلمکانی

حامد گلمکانی

9 ساعت پیش

عالی بود سپاس

0