اوایل کتابم.اونجاهایی که وارد بروکسل شده، میگه همه سرشون به کار خودشون بود جززز من! خانمی با خرش راه میرفت ، همه تو کار خودشون بودن جززززز من که داشتم نگاهشون میکردم! فلانی تیپش فلان بود و کسی نگاهش نمیکرد جززز من😅🤣خلقیات ایرانی !
تشکر بخاطر لحن سوزناک خواهر ادل که توصیف قشنگی کرده بود🫠😂