یادداشت امیررضا سعیدی‌نجات

        بسم الله

شخصیت محمود گلابدره‌ای و رابطه عجیبش با جلال آل احمد از طرفی
و اینکه او جلال را خدمت حضرت امام برد تا برای اولین بار جلال، امام خمینی را از نزدیک ببیند از طرف دیگر
همه این‌ها برای من شخصیت او را به شکل ویژه‌ای منحصر به فرد می‌کند 
او کسی است که ثانیه‌ها، دقیقه‌ها، ساعت‌ها و روزهای منتهی به انقلاب را برایمان از کف خیابان روایت می‌کند از جایی که بوی خون و تیر و ترکش و جنازه می‌دهد. با روایتش گاهی گریه می‌کنی، گاهی می‌خندی، گاهی درد می‌کشی، خلاصه بگویم روایتش جان دارد، جـــــانـــــ....

در جایی از کتاب می‌گوید که خبر رسید امام آمد آنقدر همه غرق شادی و گریه و لبخند شده بودیم که نمی‌دانستیم چه کنیم، همه یکدیگر را به آغوش می‌کشیدیم که ناگهان دیدم زنی بی‌حجاب با موهایی افشان به سویم می‌دود و ناگهان از فرط خوشحالی مرا به آغوش کشید و گفت امام آمد...

      

10

(0/1000)

نظرات

خود کتاب چطور بود؟
کاش بیشتر توضیح می‌دادید.


تکه‌ای جذاب‌تر تو کتاب نبود؟ 😐😁

0